بوی جنون جنوب می آید...
آه جبهه کو برادر های من....
به یاد شلمچه و غروب پر خونش.
بوی جنون جنوب می آید...
آه جبهه کو برادر های من....
به یاد شلمچه و غروب پر خونش.
اللـــهم عجل لولیــک الـــفرج ...
چه کسی می داند؟ شاید آن شادترین لحظه ما در راه است …
شاید دیگر ، شاید این جمعه بیاید شایدمان هم فردا تمام شود ....
البته شاید ...
مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلی ها نشوی، اگر کسی پیدا شد که دلش می خواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فکر می کند سیمش وصل است، به او اعتماد مکن اگر کسی واقعاً سیمش وصل باشد به کسی نمی گوید.
درس اخلاقی که شما را بی حال کند، چرتی کند، شل و ول کند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست کنیم استاد خوب هم گیرمان می آید.
استاد اخلاق ما یکی حاج آقا حسین فاطمی (ره) بود که در قم شب های جمعه به درس اخلاق ایشان استفاده می کردیم و یکی هم جمعه ها به درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی امام خمینی (ره) می رفتیم.
از جملاتی که از حضرت امام (ره) به یاد دارم این است که ایشان فرمودند: ما می توانیم با علم و اخلاق انسان واقعی بشویم ولی حیوانات نمی توانند پس باید در انسانیت بکوشیم.
و اینگونه که مشخص است ، امسال هم اربعین کربلا راهمان نداند ...
خداوند ببخش آن گناهیانی که کردیم و راه کربلا رفتن را از یادمان برد و دیده هامان نا بینا شد.
در راه ِ رسیدن به تو، گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاده مسیرم، که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم، که بمیرم
این جامِ ترک خورده چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک ِ کویرم ، که بمیرم
خاموش مکن آتش ِ افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم...
بنا به نظر یکی از مخاطبین شاعر این غزل ، آقای فاضل نظری هستند.