روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۷ مطلب با موضوع «سیاست نامه :: نیشتر نامه» ثبت شده است

لطفا یکی به دادمان برسد ....

به بهانه ی معکوس گرفتن عکس امام عزیزمان در روز دانشجو سال 93 در دانشکده فنی تهران ....


لطفا یکی به دادمان برسد ....

دیگر عقل و منطق و بحث و مباحثه دیگر جوابگویمان نیست . ، اصلا جنس  عقلشان فرق می‌کند . از هر دری که وارد بشویم برای مباحثه و مصاحبه ، آنها  قبولشان نمی‌شود . اصلا بارها به خودمان شکمان گشته ، که آیا  ما به یک زبان صحبت می کنیم یا اینکه آنها پارسی نماهایی بیش نیستند که در این کشور ، به زور تزویر و نفاق خود را جا زده اند و سهم خواه انقلاب و نظام شده اند .

جالب است ولی ،

۲۶ نظر
گمـ ـنام

نشان دار شدیم ...

و سرانجام نشانمان (لوگو) طراحی شد . قبل از اینکه دوستان هنرمند و صاحب سخن در امر طراحی و گرفیک بر من مبتدی خرده گیرند باید عارض شوم که به شدت مشتاق شنیدن نظرات حضرات عالی شما عزیزتر از جانان هستم ، پس لطفا حقیر را از این امر دریغ مفرمایید .

برای مشاهده در اندازه ی بزرگتر اینجا کلیک نمایید .

و اما چرا این طرح ...

  • کلمه ی " نیشتر " به صورت متوازن قرار داده شده است .
  • در نگاه نخست نیشتر به گونه ای نوشته شده است که شبیه نام زیبای "یا حسین" و "یا علی" باشد ، توسل به ائمه اطهار جز جدایی ناپذیر ما شیعیان است .
  • پلاک نماد دفاع مقدس و شهید می باشد ، ما تمام آنچه که الآن داریم مدیون خون بابرکت آن عزیزان سفر کرده است، اما رسم ما گمنامی است. از سویی دیگر رنگ سرخ مخفی شده در پلاک نماد شهیدان گمنام است که به مانند سیره ی مادرشان (حضرت زهرا(س)) عمل کردند.
  • در راس نقاط که جای قطره ای خون است ، نشان دهنده ی حمایت تا آخرین قطرات خون برای حفظ جمهوری اسلامی ایران می باشد ، همانند سیره ی شهدای انقلاب و جنگ .
  • وجود ابر و مه برای نشان دادن آسمان و آسمانی شدن است.
  • چارچوب ... دریچه ی و راه آسمانی شدن و پرواز کردن به آسمان شهادت و رفتن راه آنهاست ، آنهایی که گرانبهاترین دارایی خود را در راه اسلام و تشیع به مانند مولای مظلومشان نثار کردند .
  • و ... 
۱۳ نظر
گمـ ـنام

مردم نا مَحرم

باز بگین چرا به جلیلیی رای دادی !!!

من دیگه حرفی ندارم !!!

۶ نظر
گمـ ـنام

و باز شدیم مشغول ...

از اون روزی که مردم دنیا ورزش رو شناختند تا امروزی که ورزش شده است حرف اول همه سرگرمی بشر و اینکه ورزش بعنوان اصلی ترین مفهوم برای اشتراک فرهنگ ها و محلی شده است برای بیان حرفاهای ناشنیدنی ، زمان زیادی نیاز نداشت.

اما در بین همه ورزش ها ،  اختلاف اهمیت فوتبال و زمین سبز ، با دیگر زمینه های ورزشی ، به میزان اختلاف آسمان است و زمین . از میزان سرمایه گذاری سالانه گرفته تا میزان صرف وقت انسانها برای دیدن و بازی کردن این ورزش بسیار بیشتر از ورزش های رتبه های بعد است .

اما هدف حقیر از نگارش این مقاله فوتبال و آنالیز جام نیست ! (جهت شفاف سازی برای خوانندگان معزز)

نمی شود خرده گرفت براین آمار 2.5 میلیاردی تماشگر بازی اول این جام ، چراکه در همین مملکت خودمان یا اصلا همین خوابگاه دانشگاه (جهت حفظ آبرو نتوان گفت نامش) استقبال از بازی های جام و پیگیری اخبار مربوطه در صدر اخبار مورد توجه یک انسان فرهیخته (فرهیخته نما) قرار گرفته است ، حال در جامعه ای جهانی با جمعیتی 8 میلیاردی این عدد چندان غریب نیست.

اما شما وقتی بتوانید ذهن 2.5 میلیارد را بعنوان تماشاگر و جمعیتی در حدود 4 میلیارد را غیر مستقیم درگیر کنید که اشخاص حاضر شوند به خاطر اهمیت این جام سایر امور را متناسب با این پدیده تنظیم کند ، کارمند ساعت خواب خود ، دانشجو ساعت مطالعه ، فروشندگان نیز تهیه ملزومات دیدن یک بازی زیبا را با خانواده و یا دوستان فراهم کنند ؛ همه و همه به نوعی خود را درگیر کرده اند .

حال چگونه می توان این فرصت استثنایی را برای دور نگه داشتن اذهان مردم جهان از وقایعی که مورد تنفر جهانیان است ، به راحتی از دست داد .

چه فرصتی برای دور نگه داشتن ذهن مردن از تجاوز به سوریه بهتر از المپیک لندن ؛ یا اینکه جام جهانی آفریقای جنوبی بهتر باشد برای گمراه کردن رسانه ها از حادثه ی تجاوز به غزه و اکنون هم باز جام جهانی  شد و جنگی هم آغاز .

المپیک 1948 = اعلام موجودیت اسرائیل

جام جهانی 1982 = حمله رژیم صهیونیستی به لبنان

جام ملت های اروپا 1992 = قتل عام مردم بوسنی توسط اروپا

جام جهانی 2006 =جنگ 33 رژیم صهیونیستی علیه لبنان

المپیک 2008 = حمله روسیه به گرجستان-رژیم صهیونیستی و بازهم غزه

جام جهانی2010 = محاصره غزه و حمله به کاروان آزادی

المپیک 2012 = جنگ سوریه

جام جهانی 2014 = حمله داعش

دیگر این مسئله اینقدر تگراری شده است که می توان پیش بینی کرد که در سال 2018  کجا باید بجنگیم و بجنگانیم .

اما از همه اینها اگر بگذریم ، الان ما هستیم و بحث تجاوز . شاید بتوان تحمل کرد تجاوز به قبر صحابه پیامبر ، اما دیگر چگونه توانیم آرام کنیم درد تعدی به سامرا را ، هتک حرمت به کربلا و نجف را .

و در انتها جمله ای که میتوان گفت این است که دوستان بصیر باشید تا سرگرممان نکنند که آفت جماعتی انقلابی خواب است ، خواب .

 

۴۴ نظر
گمـ ـنام

عارفان عارف ....(حواشی حضور عارف در دانشگاه فردوسی مشهد 27 فروردین 93)

امروز ما و عارف

عصر چهارشنبه 27 فروردین ماه سال 1393 . اینجا دانشگاه فردوسی مشهد . آمفی تئاتر دانشکده علوم اداری

نیازی به هیاهو و جنجال و هرگونه اقدامات دور از انصاف و عدالت نیست ، آخر نه نیازی به به کتمان حقیقت است و نه نیازی به تایید دیگران و باب میل و مراد برخی حرف زدن ما را به جایی می رساند .

بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری کشور هر بار که نام یکی از نامزد های آن دوران مطرح بشود ناخودآگاه تمام آن خاطرات و مناظرات و از آن بدتر آن همه وعده و وعید پوچ همه و همه تکرار می شود . شاید در نگاه نخست آدمی که اگر علی الخصوص از نوع دانشجو باشد با دیدن این جور اشخاص ، کدورتی هر چند مختصر به دل راه دهد  ، ولی باز با خودش می گوی شاید این بار حرف جدیدی و یا سخنی نو داشته باشد .

خلاصه ما هم با این دست دلایل حاضر شدیم در یک عصر بهاری مشهد از خواب  و خوراکمان بزنیم و دیداری کنیم و اگگر مجالی بود و شعوری جوابی هر چند ناقص ، از نماینده جریان حاکم بگیریم.

قرار بر این بود مراسم ساعت 15 شروع شود و چندان دشوار نبود که سالن اجتماعات 500 نفری به سرعت پر و شلوغ شود لذا رفتن قبل از موعد عاقلانه به نظر می رسید . ساعت 14:20 بود که جلوی درب اصلی سالن حاضر شده بودیم .

جالب بود که برخی دانشجویان انگار تازه متولد شده بودند و طوری رفتار می کردند که انگار مراد دل و معشوق جاویدشان آمده ، از انواع گعده و دورهم نشینی  گرفته تا انواع دستمال و تابلو نوشته رد و بدل کردن ، هر کی نباشد فکر می کند انگاری آمده در یک تظاهراتی ؛ شورشی چیزی شرکت کنند. ناسلامتی من تازه وارد بودیم در این دانشگاه و گذاشتم این کارهایشان را به به نیت که یحتمل این مرسوم این محفل و رسم این جماعت است.

نا گفته نماند که ازدحام همچنان در حال افزایش بود و ما همچنان در پشت در منتظر ، از کیفیت بد انتظالمات زبان من به شخصه که قاصر است و خوانندگان محترم خود به حقیر حق می دهند که از این باب چیزی به میان نیاورم .

القصه حدود ساعت 15:30 بود که ما را به منت و التماس جای دادند و ما هم تنمها مجلس سالن رو یک وجبی عارفان عارف و هیئت وابسته دیدیم.

از نکات جالب و سوال برانگیز این مراسم حضور تمامی اعضای خانواده آقای عارف بود که واقعا به شخصه درمانده ام که ایشان چگونه حاضر شدند همسر و فرزندان خویش را به این چنین محفلی آن هم به این نحو بیاورند و گذشته از این آخر که چه بشود ؟ بگذریم می گذاریم به حساب ترویج سبک زندگی و افزایش جمعیت آخر کمتر استادی پیدا می شود که چهار فرزند داشته باشد ...

عارف صحبت می کند و دانشجو  و دانشجو نما شعار می دهد ، جالب بود اگر از انها می پرسیدی الان چرا شعار می دهید دلیلی نداشتند و تنها به این خاطر که دیگر دولت آقای ..... نیست و دولت آقای ..... است دوست دارند هرکاری بکنند . اصلا  دوست دارند هنوز اسم آسمانی امام شهیدمان را  به زور در کنار اسم مرادشان بیاورند ، آخر مگر می شود اجتماع نقیضین ؟

نیازی به توضیح ندارد اینکه انها هنوز به دنبال دمیدن در ساز شکسته ی  انتخابات 88 بودند و آزادی کسانی را دم می زدند که حاضر بودند آنها یک جا به فروش برسانند. آخر فرهنگ یک جوان شیعی در غرب حسابی خریدار دارد ....

جالب بود به نظرم سرجمع به زور می شدیم 30 فر و انها بودند 500 نفر ولی عجیب بود مقابله ما. این را می شود از چهره ی برگزار کنندگان به خوبی فهمید که چقدر دوست داشتن ما نبودیم ، اخر مگر می تواسنتد حرفی سخنی بزنند و ما هیچ نگوییم. مگر می شود دم از آزادی سرانی بزنند که کشور ، مردم و رهبرم را چندین ماه خون به جگر کرده باشند و هیچ توبیخ و قضاوتی درموردشان نشود.

 نه دوستان من ما بیداریم آخر بیدار بودن را از مادر شهیده مان به خوبی آموخته ایم ...

السلام علیک یا فاطمه الزهرا ایها الشهیدة المظلومة

۳ نظر
گمـ ـنام

صراط نما

داشتم یه نمه وب رو مورد تفحص و تفتیش قرار می دادم که به این حدیث از مولا رسیدم ، دلم نیومد ساده از کنارش رد بشم .

مولا امیر المومنین می فرمایند :

تسْعَةُ اَشْیاءَ قَبیحةٌ وَ هِىَ مِنْ تِسْعَةِ اَنـْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَیْرِهِمْ: ضیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْـمُلوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَغْنیاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْکُهولِ وَ الْقَطیعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْکِذْبُ مِنَ الْـقُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَطِبّاءِ وَ الْبَذاءُ مِنَ النِّساءِ وَ الطَّیشُ مِن ذَوِى السُّلْطانِ.

نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت‌‏تر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایى حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیمارى کهنه از پزشکان؛ بدزبانى از زنان و سختگیرى و ستمگرى از سلاطین. «دعائم الإسلام، جلد 1، صفحه 83 - سایت مشرق»


بذارین این حدیث رو یه بار دیگه بخونیم و ببیتنیم الان ما کجا ماجراییم ....

درماندگی در توزیع کالا و بی عزتی به مقام مردم در بین عالمیان

میزان کودکان کار و آمار رو با ازدیاد 

خشم و غضب بد موقع برخی کارکزاران نظام

بعضی حرکات نادرست و دور از اخلاق در فوتبال که از قرار دادن عکس مورد نظر معذوریم (خودتون  درک کنید ..)

سفرهای تفریحی برخی بزرگان دولت و دولت مردان در حالیکه خود از مردم تقاضای انصراف از یارانه را دارند ...

پزشکانی که در جامعه ی اسلامی عملا و علنا رشوه و زیر میزی می گیرند ....

وقتی که گرگان رابینی در پوست میش .... (آقا جان میبینیم نا دیدنی ها را بدزبانی که جای خود را دارد ....)

ظلمی از این بیشتر که به جرم مسلمانی تو را بکشند و مسدولین بعد از شهادتت تازه به جریان اندازند پرونده حق خواهیت را  .....

علی جان شهادتت مبارک 

۲ نظر
گمـ ـنام

اندر احوالات حسنک و اقتصاد

بعد از استقبال شما دوستان از مطلب توصیه های یک دیپلمات به ... این بار این طنازی رو با داستان حسنک ادامه دادم.امیدوارم که بتونم منظورم رو گفته باشم.خواهشا بد برداشت نکنید و این مطلب طنز است نه هجو  لطفا درک کنید ........

راستی اگه کپی کردین این دفعه اسممون رو بگین ، آخه اینجور دلمون بیشتر خوش میشه به ادامه دادن 

ممنون



چناین روایت کرده اند ، طوطیان شکر شکن و راویان خوش گفتار که حسنکی بود بس زرنگ و نیک گفتار. از کرامات این حسنک همین بس که که در سنه 1392 در جدالی بس شگرف و نامتعارف توانسته کردندی به موجبات چند دهمک درصد بر رقیبان سخت تر از دیو سفید شهنامه پیروز شده کردندی.

القصه .... این حسنک با حیلتی عجیب که موجبات به دهان ماندن انگشت بر دهان و لب و لوچه همگان شده شونده به این طریق که .... من در صد روز این اقتصاد بیمار را معالجه میکنم .من ... من ... من ... .............. خلاصه شود بهتر است ایت منویات این حسنک.

اما این مردمان سخت معیشت و سخت کوش به موجب گذشت اولین صده از روز های تالی انتخاب حسنک ندیده کردندی هیچ گونه بارقه ای امید و بنا بر روایتی اعتدال. زبلی در معیت حسنک گفت که یحتمل نیست بودن تمام هست خزانه علت این وقایع اتفاقیه بودندی و حسنک و دوستان نداشته هیچ عذر و تقصیری. و مردم همچنان به ترقیم (شمردن) ایام مشغول بودندی تا که برسد آن 100 روز موعود....گذر ایام همچنان ادامه داشت که به موجبات قدر الهی سال متحول شده کردندی و سنه 92 رخت بر بست و به جایش 93 بر مسند تقویم روزگار جلوس نموده کردندی. اما به یکباره همه آمال و امید این ملت منتظر و شمارنده به یک بار به تلی از ایهام مبدل گشته کردندی که چه شد آن 100 روز که حال همی باشیست بر انصراف از یارانه یا همان کوپون اقدام بفرموده تا که باشد مایه ارتقای مالیه این نظام. مگر نبود آن عهدی که به وعده داده بودندی ای حسنک..... و این تل همچنان ادامه دارد . اما ملت ما به مانند مژکی نسبت به حسنک کدورک به دل راه بداده که خداوند باری به حق دعای عالی برطرف کناد..... ان شائ الله....

و اما داستان حسنک و رندمدعی که خودش نکرده بود ثبت نام در طرحی منقول به اسم یارانه ، همچنان منتظر رسیدن آن 100 روز میمون است ......

این روایت ادامه دارد....

۳ نظر
گمـ ـنام