روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۱۷ مطلب با موضوع «سیاست نامه» ثبت شده است

من یک افراطی امام ندیده ام!

بسم رب الشهدا والصدیقین...

سپاس خدایی را  که عزیز است و رحیم...حکیم است و علیم...همان خدای مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ...همان خدای مدبر الامور که مقالید آسمان در دست اوست...

سپاس..سپاس که ما را مسلمان آفرید و نعمت حیات بخشید در عصر جمهوری اسلامی، زیر سایه‌ی ولایت...به حبّ امامت...


من امام ندیده ام!

من۱۵ خرداد ۴۲ ندیده ام!

اما شنیده ام که :" سربازان من اکنون در گهواره ها خفته اند..."

من ۲۲بهمن ۵۷ ندیده ام!

اما شنیده ام که :" انقلاب ما انفجار نور بود..."

من ۱۳آبان۵۸ ندیده ام!

اما شنیده ام که :" انقلابی بزرگتر از انقلاب اول بود.."

من ۵ اردیبهشت ۵۹ ندیده ام!

اما شنیده ام که :" این شن ها لشکر خدا بود..."

من ۳ خرداد ۶۱ ندیده ام!

اما شنیده ام که : "خرمشهر را خدا آزاد کرد...."

من ۱۴ خرداد ۶۸ ندیده ام!

من چشم که باز کرده ام، امام را ندیده ام...

شنیده ام صدای لرزان "حیاتی" را که انّالله و انّا الیه راجعون...اما ندیده ام امام را...

من جنگ ندیده ام...صدای آژیر خطر نشنیده ام، به پناهگاه نرفته ام...

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی ها کمتر است!

من اولین بار نام امام را "امام" نگذاشته ام...

من چشم که باز کرده ام به جای جماران و روح خدا، حسینیه ای دیده ام با نام خمینی...به جای روح خدا، سید علی را دیده ام...

حضرت ماه را... او که یک "آه" بیشتر از خمینی دارد...

من بزرگتر شده ام و او موی سپید کرده...

سن و سال من از سابقه مبارزاتی خیلی ها کمتر است اما افتخارم این است که سن و سالم برابری می کند با سالهای ولایت جانشین خلف پیر جماران...

من امام را دیده ام در تمام این سالها...امام را در حسینیه امام خمینی دیده ام...

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی ها کمتر است!

اما "یک شبه انقلابی" نشده ام...من در ۲۲ بهمن ها قد کشیده ام!

من جنگ تحمیلی ندیده ام و تا دلتان بخواهد جنگ تحلیلی دیده ام...

من چمران و همت و باکری و خرازی ندیده ام...اما هنوز هم روز ترور صیاد را یادم هست...

من تا دلتان بخواهد تزویر دیده ام و فتنه...

تا دلتان بخواهد تهدید دیده ام و تحریم...

من سن و سالم از سابقه مبارزاتی خیلی ها کمتر است!

اما...

من انقلابی ام...

من در ۲۲ بهمن ها قد کشیده ام...

من ۲۳ تیر ۷۸ دیده ام...

من ۹ دی ۸۸ دیده ام...

من مشارکت ۴۰ میلیونی ۸۸ را دیده ام و دهن کجی به قانون را...

من با حساب همان ها که سابقه مبارزاتی شان از سن و سال من بیشتر است رأی به بی قانونی داده ام...

من فقط یک بی سوادم که هر سال ۲۲ بهمن قرار نانوشته ای دارم با روح خدا و خلف صالحش...

من انقلابی ام...من با " خدا " و " ناخدای با خدای کشتی انقلاب" بسته ام نه با " کدخدا"...

من چشمان معصوم علیرضا را به یک مشت  دلار نمی فروشم...

من افراطی ام!

یک افراطی امام ندیده!

من خاطره از امام ندارم...

من خیلی بیشتر از تعداد سال های عمرم تهدید شنیده ام که گزینه ها روی میز است...

اما شنیده ام از همان امامی که ندیده ام!

"آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند"

منبع :سوره تماشا

۲ نظر
گمـ ـنام

بشود یا نشود ...

روحانی مچکریم ....

۲ نظر
گمـ ـنام

مردی از جنس مردم ....

دیدار روحانی و مردم مطلوم سیستان و بلوچستان 


دیدار رهبری و و زائران راهیان نور

بعد میگن چیه که شما اینقدر آقای خامنه ای رو دوست دارین ....

الهم احفظ قائدنا الخامنه ای الی یوم الظهور

۰ نظر
گمـ ـنام

نامه ای به همسرم ...... (تعجب نکنید لطفا !!!)

اما بعد. همسرم، به من خبر رسیده که همسر رییس جمهوری اسلامی ایران، تو را به سورى فرا خوانده و تو نیز بدانجا شتافته‌اى. سفره‏اى رنگین برایت افکنده، کاسه‌ها پیشت نهاده، سکه‌ها تقدیمت کرده، دخترکان را به دست‌افشانی در مقابلت واداشته، جامه‌هایی همسنگ درآمد یک سال یک خانواده پیش رویت به نمایش گذاشته و ….  

بقیه در ادامه مطلب...

۱ نظر
گمـ ـنام

عارفان عارف ....(حواشی حضور عارف در دانشگاه فردوسی مشهد 27 فروردین 93)

امروز ما و عارف

عصر چهارشنبه 27 فروردین ماه سال 1393 . اینجا دانشگاه فردوسی مشهد . آمفی تئاتر دانشکده علوم اداری

نیازی به هیاهو و جنجال و هرگونه اقدامات دور از انصاف و عدالت نیست ، آخر نه نیازی به به کتمان حقیقت است و نه نیازی به تایید دیگران و باب میل و مراد برخی حرف زدن ما را به جایی می رساند .

بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری کشور هر بار که نام یکی از نامزد های آن دوران مطرح بشود ناخودآگاه تمام آن خاطرات و مناظرات و از آن بدتر آن همه وعده و وعید پوچ همه و همه تکرار می شود . شاید در نگاه نخست آدمی که اگر علی الخصوص از نوع دانشجو باشد با دیدن این جور اشخاص ، کدورتی هر چند مختصر به دل راه دهد  ، ولی باز با خودش می گوی شاید این بار حرف جدیدی و یا سخنی نو داشته باشد .

خلاصه ما هم با این دست دلایل حاضر شدیم در یک عصر بهاری مشهد از خواب  و خوراکمان بزنیم و دیداری کنیم و اگگر مجالی بود و شعوری جوابی هر چند ناقص ، از نماینده جریان حاکم بگیریم.

قرار بر این بود مراسم ساعت 15 شروع شود و چندان دشوار نبود که سالن اجتماعات 500 نفری به سرعت پر و شلوغ شود لذا رفتن قبل از موعد عاقلانه به نظر می رسید . ساعت 14:20 بود که جلوی درب اصلی سالن حاضر شده بودیم .

جالب بود که برخی دانشجویان انگار تازه متولد شده بودند و طوری رفتار می کردند که انگار مراد دل و معشوق جاویدشان آمده ، از انواع گعده و دورهم نشینی  گرفته تا انواع دستمال و تابلو نوشته رد و بدل کردن ، هر کی نباشد فکر می کند انگاری آمده در یک تظاهراتی ؛ شورشی چیزی شرکت کنند. ناسلامتی من تازه وارد بودیم در این دانشگاه و گذاشتم این کارهایشان را به به نیت که یحتمل این مرسوم این محفل و رسم این جماعت است.

نا گفته نماند که ازدحام همچنان در حال افزایش بود و ما همچنان در پشت در منتظر ، از کیفیت بد انتظالمات زبان من به شخصه که قاصر است و خوانندگان محترم خود به حقیر حق می دهند که از این باب چیزی به میان نیاورم .

القصه حدود ساعت 15:30 بود که ما را به منت و التماس جای دادند و ما هم تنمها مجلس سالن رو یک وجبی عارفان عارف و هیئت وابسته دیدیم.

از نکات جالب و سوال برانگیز این مراسم حضور تمامی اعضای خانواده آقای عارف بود که واقعا به شخصه درمانده ام که ایشان چگونه حاضر شدند همسر و فرزندان خویش را به این چنین محفلی آن هم به این نحو بیاورند و گذشته از این آخر که چه بشود ؟ بگذریم می گذاریم به حساب ترویج سبک زندگی و افزایش جمعیت آخر کمتر استادی پیدا می شود که چهار فرزند داشته باشد ...

عارف صحبت می کند و دانشجو  و دانشجو نما شعار می دهد ، جالب بود اگر از انها می پرسیدی الان چرا شعار می دهید دلیلی نداشتند و تنها به این خاطر که دیگر دولت آقای ..... نیست و دولت آقای ..... است دوست دارند هرکاری بکنند . اصلا  دوست دارند هنوز اسم آسمانی امام شهیدمان را  به زور در کنار اسم مرادشان بیاورند ، آخر مگر می شود اجتماع نقیضین ؟

نیازی به توضیح ندارد اینکه انها هنوز به دنبال دمیدن در ساز شکسته ی  انتخابات 88 بودند و آزادی کسانی را دم می زدند که حاضر بودند آنها یک جا به فروش برسانند. آخر فرهنگ یک جوان شیعی در غرب حسابی خریدار دارد ....

جالب بود به نظرم سرجمع به زور می شدیم 30 فر و انها بودند 500 نفر ولی عجیب بود مقابله ما. این را می شود از چهره ی برگزار کنندگان به خوبی فهمید که چقدر دوست داشتن ما نبودیم ، اخر مگر می تواسنتد حرفی سخنی بزنند و ما هیچ نگوییم. مگر می شود دم از آزادی سرانی بزنند که کشور ، مردم و رهبرم را چندین ماه خون به جگر کرده باشند و هیچ توبیخ و قضاوتی درموردشان نشود.

 نه دوستان من ما بیداریم آخر بیدار بودن را از مادر شهیده مان به خوبی آموخته ایم ...

السلام علیک یا فاطمه الزهرا ایها الشهیدة المظلومة

۳ نظر
گمـ ـنام

صراط نما

داشتم یه نمه وب رو مورد تفحص و تفتیش قرار می دادم که به این حدیث از مولا رسیدم ، دلم نیومد ساده از کنارش رد بشم .

مولا امیر المومنین می فرمایند :

تسْعَةُ اَشْیاءَ قَبیحةٌ وَ هِىَ مِنْ تِسْعَةِ اَنـْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَیْرِهِمْ: ضیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْـمُلوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَغْنیاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْکُهولِ وَ الْقَطیعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْکِذْبُ مِنَ الْـقُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَطِبّاءِ وَ الْبَذاءُ مِنَ النِّساءِ وَ الطَّیشُ مِن ذَوِى السُّلْطانِ.

نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت‌‏تر: درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایى حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیمارى کهنه از پزشکان؛ بدزبانى از زنان و سختگیرى و ستمگرى از سلاطین. «دعائم الإسلام، جلد 1، صفحه 83 - سایت مشرق»


بذارین این حدیث رو یه بار دیگه بخونیم و ببیتنیم الان ما کجا ماجراییم ....

درماندگی در توزیع کالا و بی عزتی به مقام مردم در بین عالمیان

میزان کودکان کار و آمار رو با ازدیاد 

خشم و غضب بد موقع برخی کارکزاران نظام

بعضی حرکات نادرست و دور از اخلاق در فوتبال که از قرار دادن عکس مورد نظر معذوریم (خودتون  درک کنید ..)

سفرهای تفریحی برخی بزرگان دولت و دولت مردان در حالیکه خود از مردم تقاضای انصراف از یارانه را دارند ...

پزشکانی که در جامعه ی اسلامی عملا و علنا رشوه و زیر میزی می گیرند ....

وقتی که گرگان رابینی در پوست میش .... (آقا جان میبینیم نا دیدنی ها را بدزبانی که جای خود را دارد ....)

ظلمی از این بیشتر که به جرم مسلمانی تو را بکشند و مسدولین بعد از شهادتت تازه به جریان اندازند پرونده حق خواهیت را  .....

علی جان شهادتت مبارک 

۲ نظر
گمـ ـنام

اندر احوالات حسنک و اقتصاد

بعد از استقبال شما دوستان از مطلب توصیه های یک دیپلمات به ... این بار این طنازی رو با داستان حسنک ادامه دادم.امیدوارم که بتونم منظورم رو گفته باشم.خواهشا بد برداشت نکنید و این مطلب طنز است نه هجو  لطفا درک کنید ........

راستی اگه کپی کردین این دفعه اسممون رو بگین ، آخه اینجور دلمون بیشتر خوش میشه به ادامه دادن 

ممنون



چناین روایت کرده اند ، طوطیان شکر شکن و راویان خوش گفتار که حسنکی بود بس زرنگ و نیک گفتار. از کرامات این حسنک همین بس که که در سنه 1392 در جدالی بس شگرف و نامتعارف توانسته کردندی به موجبات چند دهمک درصد بر رقیبان سخت تر از دیو سفید شهنامه پیروز شده کردندی.

القصه .... این حسنک با حیلتی عجیب که موجبات به دهان ماندن انگشت بر دهان و لب و لوچه همگان شده شونده به این طریق که .... من در صد روز این اقتصاد بیمار را معالجه میکنم .من ... من ... من ... .............. خلاصه شود بهتر است ایت منویات این حسنک.

اما این مردمان سخت معیشت و سخت کوش به موجب گذشت اولین صده از روز های تالی انتخاب حسنک ندیده کردندی هیچ گونه بارقه ای امید و بنا بر روایتی اعتدال. زبلی در معیت حسنک گفت که یحتمل نیست بودن تمام هست خزانه علت این وقایع اتفاقیه بودندی و حسنک و دوستان نداشته هیچ عذر و تقصیری. و مردم همچنان به ترقیم (شمردن) ایام مشغول بودندی تا که برسد آن 100 روز موعود....گذر ایام همچنان ادامه داشت که به موجبات قدر الهی سال متحول شده کردندی و سنه 92 رخت بر بست و به جایش 93 بر مسند تقویم روزگار جلوس نموده کردندی. اما به یکباره همه آمال و امید این ملت منتظر و شمارنده به یک بار به تلی از ایهام مبدل گشته کردندی که چه شد آن 100 روز که حال همی باشیست بر انصراف از یارانه یا همان کوپون اقدام بفرموده تا که باشد مایه ارتقای مالیه این نظام. مگر نبود آن عهدی که به وعده داده بودندی ای حسنک..... و این تل همچنان ادامه دارد . اما ملت ما به مانند مژکی نسبت به حسنک کدورک به دل راه بداده که خداوند باری به حق دعای عالی برطرف کناد..... ان شائ الله....

و اما داستان حسنک و رندمدعی که خودش نکرده بود ثبت نام در طرحی منقول به اسم یارانه ، همچنان منتظر رسیدن آن 100 روز میمون است ......

این روایت ادامه دارد....

۳ نظر
گمـ ـنام