دیشب داشتم در محیط مجازی چرخ میزدم که ناگهان متوجه شدم عدهای از دوستان یک صفحه اینترنتی همه کَس کُش تاسیس کردهاند به نام «آزادیهای یواشکی زنان در ایران». از آنجا که بنده یک نخود آش خیلی فداکار هستم و حاضرم برای مردم زیر تانک هم بروم، باز هم مثل همیشه فداکاری کردم و رفتم به رصد این تارنمای اینترنتی پرداختم تا برای دوستانی که ممکن است این صفحه را نبینند بتوانم توضیح بدهم که در این تارنما چه میگذرد. بگذریم که این کار از زیر تانک رفتن هم خطرناکتر بود چون هر لحظه امکان داشت از خنده بترکم. البته از قبل همسرم را هم صدا کردم و خواستم کنارم بنشیند که هم از قبلش فیلترینگ دستی انجام دهد، هم فکر نکند داریم صور قبیحه میبینیم و خدایی نکرده تا این حد بد سلیقه شدیم!
باید به شما مخاطبان عزیزتر از جان بگویم که هیچ کار خاصی در این صفحه انجام نمیشود و فقط چند تایی عکس از بعضی خانمها هست که رفتند یک گوشه، روسری خود را برداشتهاند و عکس گرفتهاند و در آن تارنما منتشر میکنند تا نشان دهند اینطوری به صورت یواشکی به دنبال آزادی هستند و الان طفلکیها اصلاً آزادی ندارند. من واقعا دلم خیلی برایشان سوخت و اشک در چشمانم حلقه بست تا جایی که به همسرم گفتم: «خانم حالا نمیشود چند دقیقه که کنار ما نشستی، این پیازها را خرد نمیکردی؟ آب چشممان درآمد»
خلاصه ما هم که کشته مرده این دغدغههای فرهنگی هستیم، پس از این احساساتی شدن، تصمیم گرفتیم نقاط قوت این کار فرهنگی را در چشم مخالفان این حرکت عظیم فرهنگی(!) بکنیم تا که کمکی علنی، به این آزادیهای یواشکی کرده باشیم ...... (البته در ادامه مطلب...)