روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابتذال» ثبت شده است

هنر هفتمم آرزوست ...

شاید کمتر کسی باشد که به اصل این سخن که "هنر نزد ایرانیان است و بس " شک و شبهه ای وارد کند . از آن وقت که این مردمان با گل و خاک عجین بوده اند ، هنر و زیبا ساختن محیط را همیشه مدنظر خود قرار داده اند ، به گونه ای که اثبات این مدعی را میتوان در اشیاء به جای مانده از کهن تمدن های ایران باستان از کاشان و همدان گرفته تا شهر سوخته و سیستان را یافت .  

اما بحث امروز در مورد هنر هفتم  ،سینما و تئاتر است .هنری که مصداق فعلی آن فاصله ای بسیار از اصلت ایرانی خود دارد . گروهی این هنر را تماما غربی میدانند و هیچ سبقه ی شرقی و اسلامی به آن نمی دهند ،  اما تاریخ این ملت گواه چیز دیگری است ، چرا که اگر تنها تاریخ بعد از  اسلام این کشور را مرور کنیم ، مقوله تعزیه و تعزیه خوانی خود به تنهایی سندی روشن در مورد وجود این هنر و پرداختن آن توسط عامه ی مردم در ایران است . هر چند که علاوه بر تعزیه و شبیه خوانی ها مواردی مشابه از جمله عموفیروز های عید نورز ، نمایش های روحوضی و ... هم وجود دارند که در نقاط مختلف کشور کم و بیش به آن پرداخته می شود ، اما هیچ کدام آنها به گستردگی تعزیه نیست .

این هنر غنی ایرانی اسلامی که در دوران رضا خان ، به شدت  مقابله با آن آغاز شده و در دوران پهلوی دوم ادامه داشت ، کار به آن حد رسید که منابع  کهن و غنی برخی از مهمترین تعزیه ها کم کم از بین رفت و به فراموشی سپرده شد . با کمرنگ شدن تعزیه در سطح جامعه ، غرب زدگان روشنفکر نما ، از این خلا فرهنگی سوءاستفاده کرده و تئاتر و نمایش های سالنی را جایگزین کردند.

 در اوایل کار تنها محدود به چند نمایش فکاهی و شبه طنز بود که با با گسترش شهر نشینی و افزایش سطح درآمد مردم از طرفی و از سویی دیگر ورود نمایش نامه های اروپایی و آشنایی مردم با آثار بزرگانی چون شکسپیر ؛ تئاتر از سطح کمدی فراتر رفته و درام و تراژدی هم وارد سالن های نمایش خیایان لاله زار شد .

بعد از انقلاب ، این سخن امام خمینی (ره) که فرمودند : "ما با سینما مخالف نیستیم ، با فحشا مخالفیم ." مجال از فعالیت آن دسته از اهالی سینماو تئاتر که هنر را دست مایه ارضای شهوات خود میدیند گرفت . به گونه ای که نسل جدیدی از سینماگران و تئاترگران وارد این بحث شدند ، اما عدم داشتن  توان کیفی بالا از سویی و از سویی دیگر درگیر شدن مردم با جنگ  دیگر روحیه هنر پروری را در جامعه از بین برده بود ، باعث این شد که از آن استقبالی نشود  و رنگ و بوی هنر ارزشی در تئاتر کمرنگ گردد.

این رویه همچنان ادامه داشته و آمفی تئاتر ها همچنان خالی از وجود افراد ارزش مدار می بود که در سایه عدم حضور این افراد ، مجددا مجال حضور هنر وران معاند ارزش های اصیل اسلامی ایرانی فراهم شده و کم کم این افراد جای پای خود را محکم کردند .  البته شایان ذکر است وجود افراد نااهلی همچون "گنجی" وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی تاثیر نبوده و به نوعی یک انقلاب معکوس فرهنگی در حال شکل گرفتن بود .

قشر فرهنگی و ارزش مدار جامعه هم که اوضاع این هنر را به شدت خطرناک  می دیدند ،  با تکیه بر هنر اصیل هنروری خود ، تعزیه وارد جنگ نرم هنری شدند ، به گونه ای که  در سالهای اخیر شاهد تئاتر های مذهبی هنری یا به نوعی تعزیه های مدرن که اوج آن را ایام فاطمیه و ایام دفاع مقدس تشکیل میدهد ، هستیم .

اما با ظهور دولت به ظاهر معتدل وقت ، بار دیگر شاهد تئاتر های سخیف هستیم ، به گونه ای  که دیگر از دیدن و شنیدن سخیف موضوعات در سالن های بزرگ کشور هیچ  تعجبی نمیکنیم . تئاتر های که کاملا مغرضانه هدفشان نسل جوان بوده که با زبان نرم هنر اقدام به سست کردن اعتقادات این آینده سازان کشور داشته  و باز هم حربه ی همیشگی دشمنان که همان آندلس سازی ایران و گسترش لاابالی گری در بین مردمان باشد را این بار با شیوه ای مدرن به اجرا درآورند.

اگر خدا بخواهد ادامه دارد ...

۱۵ نظر
گمـ ـنام

اندر احوالات آزادیخواهان یواشکی (یا به عبارتی لواشکی)

دیشب داشتم در محیط مجازی چرخ می‌زدم که ناگهان متوجه شدم عده‌ای از دوستان یک صفحه اینترنتی همه کَس کُش تاسیس کرده‌اند به نام «آزادی‌های یواشکی زنان در ایران». از آنجا که بنده یک نخود آش خیلی فداکار هستم و حاضرم برای مردم زیر تانک هم بروم، باز هم مثل همیشه فداکاری کردم و رفتم به رصد این تارنمای اینترنتی پرداختم تا برای دوستانی که ممکن است این صفحه را نبینند بتوانم توضیح بدهم که در این تارنما چه می‌گذرد. بگذریم که این کار از زیر تانک رفتن هم خطرناکتر بود چون هر لحظه امکان داشت از خنده بترکم. البته از قبل همسرم را هم صدا کردم و خواستم کنارم بنشیند که هم از قبلش فیلترینگ دستی انجام دهد، هم فکر نکند داریم صور قبیحه می‌بینیم و خدایی نکرده تا این حد بد سلیقه شدیم!
 
باید به شما مخاطبان عزیزتر از جان بگویم که هیچ کار خاصی در این صفحه انجام نمی‌شود و فقط چند تایی عکس از بعضی خانم‌ها هست که رفتند یک گوشه، روسری خود را برداشته‌اند و عکس گرفته‌اند و در آن تارنما منتشر می‌کنند تا نشان دهند اینطوری به صورت یواشکی به دنبال آزادی هستند و الان طفلکی‌ها اصلاً آزادی ندارند. من واقعا دلم خیلی برایشان سوخت و اشک در چشمانم حلقه بست تا جایی که به همسرم گفتم: «خانم حالا نمی‌شود چند دقیقه که کنار ما نشستی، این پیازها را خرد نمی‌کردی؟ آب چشممان درآمد»
 
خلاصه ما هم که کشته مرده‌ این دغدغه‌های فرهنگی هستیم، پس از این احساساتی شدن، تصمیم گرفتیم نقاط قوت این کار فرهنگی را در چشم مخالفان این حرکت عظیم فرهنگی(!) بکنیم تا که کمکی علنی، به این آزادی‌های یواشکی کرده باشیم ......    (البته در ادامه مطلب...)
۲۴ نظر
گمـ ـنام

اینَ ساپورتیون 2 ؟؟؟

داشتم توی فضای محترم مجازی ، می چرخیدم که نظرم این عکس رو جلب کرد ؛ با خودم دیدم واقعا کی گفته که ساپورت و ساپورتیون  تهاجم فرهنگیه و از اقدامت دول معظم غربی علیه نظام مقدس اسلامیه ؟

بابا این عکس رو اگه یه نگاه بندازیم کاملا مشخصه که برادرهامون هم از ساپورت استفاده میکردن.اصلا مورد داشتیم طرف (پسره) ساپورت پوشیده بودش و شهید شد. اونم نه یه نفر  نه دو نفر.... همین یه عکس که ازشون 11 نفری آسمونی شدن .


از ۱۳ نفری که در این عکــس دیده می شــوند، ۱۱ نفر به شــهادت رســیده اند.
شهدای حاضر در عکس به ترتیب شماره عبارتند از:

۱- شهید محمد ایزدی
۲-شهید جمال عسگری
۳-شهید منوچهر بلباسی
۴-شهید حسن فدایی
۵-شهید مهدی رحیمی
۶-شهید رمضانعلی حبیب پور
۷-شهید قربانعلی یزدانخواه
۸-شهید عباس میرزاپور
۹-شهید حجت الاسلام مهدی عبدالله پور
۱۰-شهید رضا حق پرست
۱۱-شهید حسینعلی فخاری


خدایا مارا چه شده که اینقدر تغییر کرده ارزشهایمان .....

خدایا مرا پاک بپذیر...

۵ نظر
گمـ ـنام

چت روم و ما ادراک الچت روم ...

در راستای مبحث جنگ فرهنگی و فرهنگ جنگی این دفعه موضوع مورد بررسیمون رو چت روم ها قرار دادیم . اگه بازم عمری به دنیا باشه ، این موضوع رو مبسوط در چند گزارش شرح خواهیم داد .

لینک دسترسی به آرشیو مطالب جنگ فرهنگی و فرهنگ جنگی اینجا کلیک نمایید.


 


چت روم

 اینجا دوستی معنی ندارد اگر هم حرفی با رنگ‌وبوی دوستی ردوبدل می‌شود دروغی است مصلحت‌آمیز که هر دوطرف از پوچ بودن آن مطلعند.

اینجا فقط و فقط قانون تجارت حکم‌فرماست و در این قانون پول پراهمیت‌تر از هر چیز دیگری‌است…

 

تاثیر دنیای مدرن و مجازی امروز بر روابط، معضلات و پدیده‌های دنیای حقیقی به‌حدی بوده که تصور آن هم باور نکردنی است. دنیایی که با تغییر در ورودی‌ها بسیاری از پدیده‌های شناخته‌شده دنیای دیروز را به پدیده‌هایی نوین بدل کرده و واکنش‌های معمول به کنش‌های گذشته را در ارتباطی بی‌معنا و بعضا در خلاف جهت با کنش‌های فعلی قرار داده‌است.  به‌عنوان مثال خانواده‌هایی که تاچندی‌پیش برای محافظت از فرزندانشان ارتباطات خارج‌از خانه را کنترل می‌کردند و  از نظرشان محیط خانواده تنها محیط امن بود، امروز با پدیده‌ای روبرو هستندکه همه دنیای خارج از خانه را با تمامی‌بزرگی و خطراتش به داخل خانه و حتی در اتاق خواب کوچک فرزندان جای داده‌است…

 

اینجا یکی از هزاران چت‌رومی‌است که برای آشنایی دختران و پسران مهیا شده تا در محیطی امن با یکدیگر آشنا شوند. وارد شدن به این چت‌روم چندان سخت نیست ولی به‌قول امید ۱۹، خارج شدن از آن به‌سادگی ورود به‌آن نیست! امید ۱۹ که سرعت تایپ کلماتش به‌جرات از یک تایپیست حرفه‌ای بیشتر است مدعی است که مشتری پر و پا قرص و ثابت اینجاست.

 

و البته در پیشانی برخی از این چت‌روم‌ها جمله‌ای کار شده که ادعای نظارت بر روم را به‌چشم می‌کشد.

 

او می‌گوید: «اینجا محلی برای تجارت است نه آشنایی و دوستی. افراد اینجا یا دزدهایی هستند که از مشتری‌های گذری شارژ تلکه می‌کنند یا زنان و دخترانی هستند که به‌‌بهانه تن نمایی گدایی شارژ می‌کنند»

 

امید توصیه می‌کند: «برای خودت می‌گم این چت‌روم‌ها از شیشه هم اعتیادشون بیشتره. پات که به اینجا باز بشه دیگه جمع کردنش به این سادگی‌ها نیست. کار هر روز و هر شبت میشه سرک کشیدن و …» و قبل از اینکه منتظر عکس العملی بماند با شکلکی خداحافظی می‌کند و در هزارتوی تالارهای گفتگوی مجازی گم می‌شود!

 

x21 یکی از این تن نماهاست که با یک بیوگرافی مختصر و تلگرافی خودش را اینچنین معرفی می‌کند: «اسمم ثمر. ۲۱ سالمه. ساکن تهران و دانشجوی شهرستانم. با تلفن و وب‌کم بیزینس می‌کنم» آنقدر عجله دارد که خودش پیش از آنکه جوابی برایش دست و پا کنم ادامه می‌دهد: «برای اینکه مطمعن {مطمئن} شی دخترم چن‌ثانیه وب‌تست هم میدم» تناقض میان غلط‌های تایپی و ادعای دانشجویی‌اش بدجوری توی ذوق می‌زند ولی خودش بی‌تفاوت به این تناقض ادامه می‌دهد: «وب تستم هم کاملا لایوه و هر کاری که بخواهی آناً انجام می‌دهم تا بفهمی‌ فیلم ضبط‌شده نیست. بعدش یه شارژ ۱۰ هزار تومنی می‌گیرم و کارم رو شروع می‌کنم» در نهایت هم تاکید می‌کند: «صورتم رو نشون نمی‌دم ولی اگه طالب باشی ۵ هزار تومن میره روی قیمت. در ضمن اگه بخواهی بیرون هم قرار می‌گذارم»

 

ساناز هم که یکی دیگر از این خودنمایان جنسی در اینترنت است تاکید دارد: «من با هیچ‌کس قرار حضوری نمی‌گذارم و تنها از طریق اینترنت با مشتری‌ها ارتباط دارم» او بر خلاف دیگران دلیل این تن‌نمایی اش را تنها نیاز مالی عنوان می‌کند و می‌گوید: «می‌دانم که در اصل این کار درستی نیست ولی من تنها هستم و چاره‌ای جز این‌کار ندارم. اما با همه این حرفا من برای خودم خط قرمزهایی دارم و برای همین هیچ‌وقت قرار حضوری با مشتری‌هام نمی‌گذارم»!

 

از چت‌روم بیرون می‌آیم و بار دیگر با نام یک دختر وارد تالار گفتگو می‌شوم. همزمان با ورود به این تالار با هجوم پیام‌های متعدد و مختلف شوکه می‌شوم. از میان آن‌ها امید۷۴ توجهم را جلب می‌کند که ۱۶ ساله و اهل تهران است. با یک سلام سر صحبت را باز می‌کنم که در جواب می‌گوید: وب می‌دهی؟!  وقتی می‌گویم نه شروع می‌کند به بالابردن قیمت و به‌اصطلاح مخ زدن: من از اون مشتریای دائمیم و اگه وب واقعی بدی ۲۰ تومن هم می‌دم.

 اگه قرار هم می‌ذاری پایه‌ام و این هم شماره من… بزنگ/تسنیم.

 

 

متاسفانه این تنها گوشه‌ای از انبوه مکالماتی است که هر روز و هر ساعت در ده‌ها تالار گفتگوی اینترنتی صورت می‌گیرد

 

 

از نکات جالب دیگر اینکه شخص علی رغم اینکه می داند طرف مقابل دروغ می گوید بازهم شیفته ی حرفهای پوچ و بی اساس اومی شود، که متاسفانه این اعتماد سهل انگارانه ، در اکثر مواقع دامن گیر نوجوانان کشور که درصد بالایی را دختران تشکیل می دهند ، می شود.

اما گذشته از ماهیت بی اساس چت روم ها نگاتی جالب توجه مبنی بر طراحی های کاملا یکسان آن سایتهاست . مهندس م.ق که خود از طراحان سایت بوده می گوید :  " یکسان بودن طراحی سایت برای شرکتهای سازنده ی یکسان امری بسیار طبیعی است و در خیلی از موراد ما شاهد طرحی  مشابه در سایتهای خبر که اصول مشابه دارند هستیم ؛ اما در چت روم ها که هر یک ادعا اسقلال خود از دیگری را داشته ، این تشابه بیش از اندازه ؛ چندان طبیعی نیست . گذشته از بحث طراحی یک سایت ، هزینه نگهداری و نظارت بر سایت بوده که  که با توجه به درگیر کردن بخش وسیعی از هاست شرکت ارائه دهنده و با توجه به اینکه هیچ گونه تبلیغات درآمد زایی این چت روم ها ندارند ، باید به این امر مشکوک بود که چرا اشخاصی حاضرن هزینه ای را بکنند در حالی کهه هیچ سودی برای آنها نداشته باشد .

و از همه ی اینها بدتر ، لینک در لینک شدن اینهاست.برای مثال کافیست شما وارد یکی از چت روم های شلوغ شوید ، با اولین کلیک چت رومی جدید باز می شود که باز با اولین کلیک در چت روم جدید شما وارد چت رومهای دیگری می شوید  ، که به شخصه انتهای برخی از آنها را نتواستم ببینم . حال این سوال که چرا یک چت روم حاضر است برای رقیبان خود تبلیغات کند ، رقیبانی که به طور کاملا اتفاقی مشابه به شما هستن و هیچ کدامشان نیز قصد درآمد زایی ندارید. به راستی نباید تعجب کرد " ؟؟؟

 

این بحث ادامه خواهد داشت ...

 

۵ نظر
گمـ ـنام

اینَ ساپورتیون ؟!!

معنی عنوان این مطلب میشه (یعنی کجایند ساپورت پوشان ) 

دیشب موقع خوابیدن به خانم والده گفتم شناسنامه‌ام را بگذارد در کیفم که فردا به عنوان منتقدِ بی‌شناسنامه محسوب نشوم و بتوانم طنز بنویسم. اصلا این حرف آقای رئیس جمهور خیلی معقولانه است. آدم بی‌شناسنامه در واقع وجود خارجی ندارد و کسی هم که وجود خارجی ندارد قطعا نمی‌تواند از دولت که این همه خوب و جدی در عرصه دنیا وجود دارد، انتقاد کند. از همین رو شناسنامه‌ام باید همراهم باشد که به معدوم بودن محکوم نشوم!
 
در واقع الزام شناسنامه‌دار بودن منتقدان یک امر کاملا منطقی است. منطق آن هم این است که همگان مطمئن به وجود خارجی آدمیزاد باشند وگرنه گوینده که مهم نیست، مهم این است که چه حرفی گفته می‌شود. اما کسی که اصلا نیست چه حرفی می‌تواند بزند؟ اصلا آدم وقتی هست، می‌‌تواند حرف بزند چون حرف زدن در واقع خودش یک «هست» است ولی آدمی که در واقع «نیست» که نمی‌تواند «هستی» را «است» کند؟
صاحبان فرهنگ در پوشیدن «ساپورت» آزادند!
 
لطفا دست به گیرنده‌های خود نزنید و به نگارنده هم گیر ندهید! من خودم هم نفهمیدم در پاراگراف قبلی چه می‌گفتم فقط تلاش می‌کردم تا حدی که ممکن است ادای فیلسوف‌ها را در بیاورم که دولتی‌ها بگویند طرف خیلی «باسواد» است. آخر سواد داشتن هم یکی از شرایط منتقدان است. خلاصه‌ حرفم این بود که دولت می‌خواهد به وجود خارجی منتقدان مطمئن شود گرچه در ماهیت نقد تفاوتی نمی‌کند. در حدیث هم آمده که به گفته توجه شود نه به گوینده، اما خب اگر رئیس جمهوری که من آنقدر دوستش دارم می‌خواهد مطمئن شود اعلام می‌کنم، یک شناسنامه خوشگل و قدیمی دارم که هنوز باطل نشده ‌است و از همین رو وجود خارجی دارم.
 
بقیه در ادامه مطلب ...
۱ نظر
گمـ ـنام