ته صف بودم. به من آب نرسید.
بغل دستیام لیوان آب را داد دستم. گفت: من زیاد تشنه نیستم. نصفش را تو بخور
فرداش شوخی شوخی به بچهها گفتم از فلانی یاد بگیرید؛...
دیروز نصف لیوانش را به من داد.
یکی گفت: لیوانها همهاش نصفه بود. . . .
ته صف بودم. به من آب نرسید.
بغل دستیام لیوان آب را داد دستم. گفت: من زیاد تشنه نیستم. نصفش را تو بخور
فرداش شوخی شوخی به بچهها گفتم از فلانی یاد بگیرید؛...
دیروز نصف لیوانش را به من داد.
یکی گفت: لیوانها همهاش نصفه بود. . . .
برای رد شدن از سیم خاردار باید یک نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن
داوطلب زیاد بود قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد!
گفت چکار دارید بنامش افتاده دیگه عجب پیرمرد سنگدلی!
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان
جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار در دلها غوغائی شد!
بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان همه رفتند الا پیرمرد!
گفتند بیا!
گفت: نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش. مادرش منتظره!
شهید حسین خرازی نقل می کرد: ﻭﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ.
ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
ته صف بودم. به من آب نرسید.
بغل دستیام لیوان آب را داد دستم.
گفت: من زیاد تشنه نیستم. نصفش را تو بخور
فرداش شوخی شوخی به بچهها گفتم از فلانی یاد بگیرید؛...
دیروز نصف لیوانش را به من داد.
یکی گفت: لیوانها همهاش نصفه بود. . . .
بخش اول
قدیما که جنگ می شد ، دو جور جنگ می کردند ، یه مدلش این بود که همشون همگی همزمان تو جنگا شرکت می کردند و هر کی هر چی می تونست رو علیه دشمن به کار می گرفت ، یکی با گرز و یکی با شمشیر.اصلا مهم نبود که طرفت کیه و با چیه . فقط بزنش و از بین ببرش ، این غایتش این مدل جنگیدن بود.
اما یه مدل دیگه این بودش که متناسب با هم می جنگیدن ، یعنی مثلا یه جنگجوی تنومند با هم قد و قواره ی خودش پیکار میکرد و سواره با سواره بود . این جور جنگیدن ها طرفدارای بیشتری داشت ، اگه هم به تاریخ اسلام رجوع کنیم ، می بینیم که غالب جنگهای اسلام از این نوع بودش .
حالا هدفم از گفتن این موضوع چی بود ! باید قبول کنیم که ما الان تو جنگیم ، باید باور کنیم که ما دشمن داریم و این عین حماقته که دشمن رو فراموش کنیم و بگیم که بابا اون سرش شلوغ تر از اینه که بیاد و با ما درگیر بشه . مگه جنگ فقط به اینه که توش توپ و تانک و دود و آتیش باشه ؟
اصولا جنگها به این خاطر شروع میشه که علت مایه اخلاف شده ، حالا از نوع اعتقادی (اسلام و مشرکین)، سیاسی (جنگهای جهانی ) و یا اقتصادی (پادشاهان ایرانی مثلا نادرشاه افشار) .
خب ما الان دقیقا تو کدومش هستیم ؟ اگه بگیم چون ما علمدار تشیع تو جهانیم بیراه نگفیتم . تنها ملت حامی مظلومین و معاند ظلم و فساد دروغ نگفتیم . پس اگه ما از مظلوم حمایت کنیم ، یک طالمی هست که ما ازش تنفر داشته باشیم خب پس دیگه یه جور از دشمنای ما میشن همون ظالما. یعنی اعتقادی با هم مشکل داریم.
اگه بگیم که ما دومین کشور نفت خیز و گاز خیز جهانیم ، بزرگترین دارنده معادن و مخازن فلزی و غیر فلزی هستیم ، کذب نگفتیم . خب شما اگه یه تیکه جواهر دست باشه بری تو خیابون و به همه نشونش بدی یکی پیدا میشه که هوای سرقت کردنش از شما بزنه به سرش . یکی دلش هوس میکنه که همچین نفت مفت بیاد تو رگ صنعت کشورش . یعنی خیلیا هستن که چشم طمع دوختن به اموال ما . میگین نه ! از همون قدیما که اسکندر حمله کرد شما شروع کنین تا همین جنگ با عراق ، اصلا نمی دونم نفت ما چه مزه ای میده که همه مشتاق خوردنش هستن . پس ما دشمن اقتصادی هم کم نداریم .
سیاسی هم دیگه توضیح نمی خواد. شما وقتی تونستی نشون بدی که میتونی با دست خالی یه نظام مستبد و خونخوار رو بندازی بیرون و حکمتت تماما مردمی باشه و از اون جالبتر اینکه به سرعت پیشرفت کنی ، یه همچین حکومتهای هستن تو عالم که مرامش مثل رفتار همون شاه و خاندانشه . یعنی ما شدیم خار تو چشم هر چی حکومت ظالم و مستکبره تو عالم . شما از مصر و تونس و لیبی شروع کن که خودشون انقلاب کردن تا ونزوئلا که مردمش با هم علیه آمریکا و غرب قیام کردن. از حزب الله که وقتی دید ما تونستیم عراق رو بنشونیم سرجاش شروع کن تا حماس که الان هر جایی که میره میگه مقاومت آخه دید که مقاومت بود که ما رو تونست جلوی شاه و شاه دوستا پیروز کنه. خوب دشمنای سیسایمون هم که شدن بی شمار.
اما از همه اینها مهمتر فرهنگمونه.تا حالا بحث قومی و ملیتی بود . ایران بود و کشورهای دیگه . جنگ و جنگجو کاملا مشخصه و آشکار.دشمن رو میشه دید و حرکاتش رو زیر نظر گرفت ولی فرهنگ جنسش با موارد قبلی به کل فرق میکنه .
اصلا دشمن کیه ؟ کجاست ؟ ما نیروهامون کین و کجان ؟ با چی بجنگیم ؟ کجاها رو بمباران کردن تا الان ؟ هدف بعدیشون چیه و کجاست ؟ و هزارتا این جور سوالا که باید خوب و منطقی به تک تکشون جواب داد.
اگه عمری باشه به صورت ساده و کامل این موضوع در آینده شرح خواهیم داد ، اگه عمری باشه به دنیا
یا علی