نیازی به توضیحی نیست این آنچنان هویداست که خود گویایی هرآنچه نهانِ دلِ رنجورِ ماست ....
حتما ببینید ...
نیازی به توضیحی نیست این آنچنان هویداست که خود گویایی هرآنچه نهانِ دلِ رنجورِ ماست ....
حتما ببینید ...
ماه رمضون و تابستون و روزه داری زیر کولر !!! بعدشم بیای و بگی پس چرا امام زمان نمیاد ، ما که این همه داریم می سختیتم (سختی می کشیم) و جن و ملک در حصرت حرکت بسیار مومنانه ماهستن و دیگه کم کم باید جبرئیل نازل بشه و بگه دمت گرم فلانی !
. صبح که قربونش برم به جز راننده های تاکسی و نانوایی سر کوچه (جهت رفاه حال روزه خواران عزیز) فکر نمکنم کسی بیدار باشه ؛ آخه خوابمون عبادته دیگه ما هم که چون نمیخوایم فضیلت خواب ماه رمضون رو از دست بدیم ، از همون اول شروع میکنیم به عبادت .
بعد از اینکه بعلت فشارهای داخلی مجبور به ترک تشک و بالین ملطف میشیم (خداکنه گرفته باشین علتش رو ) تقریبا ساعت و روز حول و حواشیه ظهر رو نشون میدن.
بعدش هم ماییم و دل ضعفه و تازه انقولت میاریم که "مردم عجب روزه خورایی شدنا . انگار نه انگار " .
هیچی دیگه مفید و سرجمع یه چن دقیقه ای بشه کار کردنمون .آخه یکی نیست بگه همین جوریش مملکتمون تو وقت اضافست با این ساعت کاری بسیار بالا (20 دقیقه در روز) و وقتی که ماه رمضون که میشه به نظرم میرسه به 20 ثانیه در روز . اما این دفعه منظورم حرکت و کار کردن نیست .
شاید این حدیث رو شنیده باشین که حضرت رحمت (پیامبر اکرم(ص)) فرمودن که " از هیچ چیز به اندازه رفاه زدگی بر امتم بیشتر بیمناک نیستم". ماه رمضونی همه چیز رنگ و بویی دیگه ای میگیره از تبریک گفتن ماه رمضون و التماس دعا گفتن خانم ...... که عکسای بی حچابش رو میذاره تو صفحه شخصیش گرفته تا اون بنده خدایی که بعلت ضعف بنیه جسمانی (با قدی در حدود درخت و وزنی بالغ بر گوساله).
(به هر حال یکی از این دو تیم میزبان بوده)
اما اینا بازم قشنگن (ازشون انتظار بیشتری نداریم آخه ) ولی امروزه از رفاه طلبی و مستولی شدن روحیه تنبلی و دل خوش شدن به ظواهر اسلام. دیگه چندان تعجب نمی کنیم از دیدن ماشین شاسی بلند حاج آقاها . دیدن تسبیح عقیق و نگین دو سه کیلویی رو دست .
چقدر عادی شده گرفتن افطاری توی هتل ها و رستوران ها (قربة الی الله ) . عروسی های آن چنانی بچه مذهبیا (ظاهرا) توی هتل و مهریه های 1000 سکه ای .
اما این قشر مسلمون که از همون اوایل اسلام بودن و تا آخر هم هستن . اصلا اونا به ما چه ؟ من حرفم با تویه داداش من / خواهر محترمم تو دیگه چرا؟ بابا تویی که میدونی رهبرت تنهاست و از بس که هیشکی رو نداره به من و تویی که هنوز جوهر مدرک فارغ التحصلیه دبستانمون خشک نشده ، میگه افسر اونم از نوع جنگ نرمش ، یا اینکه آقا تو حسرت یه پیرمرد باشه تا این جو فتنه آلود منافق پرور رو روشن کنه و بیاد و بگه " این عمار ؟؟؟؟ "
. واقعا ما چیکار کردیم ؟ اگه درس و دانشگاه بهونه مونه ، چن تا اختراع یا دستاورد علمی داشتیم ؟ اگه داریم کار میکنیم ، واسه چن نفر نون دونی درست کردیم ؟ اصلا دست چن نفر رو گرفتیم بیاریم مسجد ؟ اصلا هنوز مومنیم نه ببخشید هنوز مسلمونیم ؟
ادامه حرفام باشه تا بعد...