توضیح و لینک خرید را از در ادامه مطلب مطالعه بفرمایید.
تا حالا غالب کتاب های دفاع مقدس مربوط می شد به خاطراتی در مورد شهادت و معنویت اون فضا و مکان. اما دیدگاه رهبری محدود به معنویت و بعد روحانی جبهه ها نیست و نبوده ، مثلا وقتی که کتاب " پایی که جا ماند " رو ایشون توصیه به خواندن کردند و تاکید کردند که باید جوانب مختلف جنگ رو به صورت کامل و زیبا شرح داد. حالا می تونه فضایی اسارت و سختی بی حد و حصر در زندان ها و شکنجه گاه های بعثی باشه یا اینکه سختی در امداد رسانی و روحیه مقاومتی در خرمشهر که در کتاب "دا" ایشون تاییدش کردند.
اما در بین همه این جوانب تا کنون کمتر کتابی بوده که به شهدا و مهندسین جهاد اشاره کرده باشه و تمام اشاره ی اونها همین قدر میشه در یک فیلم یک بلدوزی هست و شاید خراب باشه و یکی داره تعمیرش میکنه ، همین !
از طرفی دیگه تا حالا طوری در مورد جبهه حرف میزندن که انگاری ، تنها کار رزمنده ها و شهدا نماز خوندن و روزه و ... بوده و هیچ خبری از کار و رحیه جهادی نبوده. اصلا به قول خودم "جنگ رو بیشتر از اون چیزی که هست دوست داشتنی نشون دادن" ، باز خدا رو شکر گروهی از فیلم سازان و نویسندگان زاویه دیدشون رو تغییر دادند و از منظری دیگه ای هم به موضوع نگاه کردند . مثل همین کتاب "عباس دست طلا" .
توی این کتاب اولین نکته ای که یاد میگیری اینه که آقا کار کن . تا جون داری کار کن . یا به قول خود عباس دست طلا که گفت اینقدر سرم شلوغ بود که واسه ی فکر کردن به شهادت وقت نداشتم .
توضیح بیشتر در مورد کتاب رو در ادامه مطلب دنبال کنید .
از منظر رهبری کتاب مهمترین حلقه مفقوده زندگی فعالان فرهنگی جامعه ی ماست . فعالانی اعم از دانشجو و طلبه و عامه مردم . از این پس به صورت اجمالی به معرفی برخی از کتب شاخص در امور مختلف می پردازیم تا اگر دوستان خواهان کتابی باشند ترجیحا این کتب را انتخاب نمایند . شایان ذکر است در صورت تمایل نیشتر آمادگی دریافت پیشنهادات شما در این امر و راستا می باشد .
ادامه از بخش اول
در بخش قبل (==> فرهنگ جنگی یا جنگ فرهنگی 1 <==) با هم به این نتیجه رسیدیم که آقا ما از هر جهتی که فکر کنیم دشمن داریم و داریم می جنگیم یا اینکه می جنگونمون. اما یه سوال بخش های نظامی و اقتصادی و سیاسی خوب که مشخصه و چندان نیازی به توضیح نداره ، ولی این قضییه جبهه فرهنگی و جنگ فرهنگی دیگه چیه ؟
هر گروهی که جنگ می کنه یک هدفی باید داشته باشه برای جنگیدنش و اگه شما ندونی که با این جنگت قراره چی به دست بیاری ؛ اصلا جنگیدنت معناش رو از دست میده . نادرشاه تا وقتی که مطمئن نشده بود با جنگ با هندوستان میتونه صاحب کوه نور و دریای نور بشه ، هوای حمله به هند رو به سرش راه نداد.
همین صدام ملعون خودمون هم هوای حاکمیت به خوزستان ایران بود که مثل خوره افتاده بود تو جونش و مجبورش کرد تا 8 سال در عین بی گناهی یک جنگ وحشتناک رو به ما تحمیل کنه.
حالا ما که داریم ادعای جنگ فرهنگی می کنیم ، چی داریم که اینقدر دشمن دوست داره تا از بین ببردش و یا اینکه به دست بیاردش ؟
برای این موضوع میشه از تاریخ کمک گرفت ؛ از دوره صفویه بود که کم کم پای خارجکیا به میهنمون باز شد ، شاه عباس وقتی که دید که دیگه نمیتونه با نیزه و شمشیر علیه توپ و باروت سنگین عثمانی مقاومت کنه ، ناچار دست به دامن پرتغالیا شد . اونها هم از خداشون بود ، آخه هر چی بود ایران دشمن دشمنشون بود ، پس می شد بهش اعتماد کرد و اگه ایران قوی میشد ، عثمانی ضعیف می شد.
خلاصه این فتح باب همچنان ادامه پیدا کرد و در همون حد توپ و باروت خلاصه نشد . اوج دخالت فرنگیا رو میشه در دوره قاجاریه دید ، آخه نه اینکه اون شاهان خیلی قدرتمند و با عزت بودند و از بس که دلشون به حال روس و ترک و ... می سوخت ، هی این مملکت و ملت بدبخت رو تیکه تیکه می کردند ، برای اینکه بتونن به هر قیمتی که شده شاه بمونن تا زن بارگیاشون یه وقت کم نشه ، آخه ناصر الدین شاه از همون موقع می دونست که باید به فکر افزایش جمعیت باشه و ناقابل 57 تا زن بیشتر نداشت ، یا اینکه اکثر شاهزادگان جهت همدردی با جماعت معتاد آینده ایران و پیشرفت علم حساس تریاک گیری و صنعت وافور سازی ، بساطشون همیشه به راه بود.
بگذریم از شرح مبسوط قاجاریون خودشون هم عاجزن آقا و ما رو چه به این حرفا.
خب این بنده های خدا ، که حسابی بهشون مزه داده بود شاهی و زور گویی ، حاضر شدن به قیمت امضای ترکمنچای ها و گلستان ها و ... اون خارجکیا رو در خصوصی ترین امور کشور دخالت بدن.
مثلا ترکمنچای رو نوشتن که ایران دیگه حق نداشته باشه از مردم مظلوم قفقاز و شیعیان آذربایجان حمایت کنه ، آخه روسها می دیدند که اگه بخواد یه روزی علیه اونا قیام کنه و از مردن نترسه همین شیعه ها و مسلمونای اون ناحیه هستش. از طرفی دیگه خوب ایران مردمش یه جوری بودند که تاریخ اون موقع می گفت که اگه بزنه به سرشون و سلسله بعدی که بیاد روی کار دمار هر چی روس و اجنبیه درمیاد.
واسه همین هرچی بلد بودند و تونستند به کار می گرفتن تا ایران ، ایران نشه....
ادامه دارد (اگه عمری باشه به دنیا)...
بخش اول
قدیما که جنگ می شد ، دو جور جنگ می کردند ، یه مدلش این بود که همشون همگی همزمان تو جنگا شرکت می کردند و هر کی هر چی می تونست رو علیه دشمن به کار می گرفت ، یکی با گرز و یکی با شمشیر.اصلا مهم نبود که طرفت کیه و با چیه . فقط بزنش و از بین ببرش ، این غایتش این مدل جنگیدن بود.
اما یه مدل دیگه این بودش که متناسب با هم می جنگیدن ، یعنی مثلا یه جنگجوی تنومند با هم قد و قواره ی خودش پیکار میکرد و سواره با سواره بود . این جور جنگیدن ها طرفدارای بیشتری داشت ، اگه هم به تاریخ اسلام رجوع کنیم ، می بینیم که غالب جنگهای اسلام از این نوع بودش .
حالا هدفم از گفتن این موضوع چی بود ! باید قبول کنیم که ما الان تو جنگیم ، باید باور کنیم که ما دشمن داریم و این عین حماقته که دشمن رو فراموش کنیم و بگیم که بابا اون سرش شلوغ تر از اینه که بیاد و با ما درگیر بشه . مگه جنگ فقط به اینه که توش توپ و تانک و دود و آتیش باشه ؟
اصولا جنگها به این خاطر شروع میشه که علت مایه اخلاف شده ، حالا از نوع اعتقادی (اسلام و مشرکین)، سیاسی (جنگهای جهانی ) و یا اقتصادی (پادشاهان ایرانی مثلا نادرشاه افشار) .
خب ما الان دقیقا تو کدومش هستیم ؟ اگه بگیم چون ما علمدار تشیع تو جهانیم بیراه نگفیتم . تنها ملت حامی مظلومین و معاند ظلم و فساد دروغ نگفتیم . پس اگه ما از مظلوم حمایت کنیم ، یک طالمی هست که ما ازش تنفر داشته باشیم خب پس دیگه یه جور از دشمنای ما میشن همون ظالما. یعنی اعتقادی با هم مشکل داریم.
اگه بگیم که ما دومین کشور نفت خیز و گاز خیز جهانیم ، بزرگترین دارنده معادن و مخازن فلزی و غیر فلزی هستیم ، کذب نگفتیم . خب شما اگه یه تیکه جواهر دست باشه بری تو خیابون و به همه نشونش بدی یکی پیدا میشه که هوای سرقت کردنش از شما بزنه به سرش . یکی دلش هوس میکنه که همچین نفت مفت بیاد تو رگ صنعت کشورش . یعنی خیلیا هستن که چشم طمع دوختن به اموال ما . میگین نه ! از همون قدیما که اسکندر حمله کرد شما شروع کنین تا همین جنگ با عراق ، اصلا نمی دونم نفت ما چه مزه ای میده که همه مشتاق خوردنش هستن . پس ما دشمن اقتصادی هم کم نداریم .
سیاسی هم دیگه توضیح نمی خواد. شما وقتی تونستی نشون بدی که میتونی با دست خالی یه نظام مستبد و خونخوار رو بندازی بیرون و حکمتت تماما مردمی باشه و از اون جالبتر اینکه به سرعت پیشرفت کنی ، یه همچین حکومتهای هستن تو عالم که مرامش مثل رفتار همون شاه و خاندانشه . یعنی ما شدیم خار تو چشم هر چی حکومت ظالم و مستکبره تو عالم . شما از مصر و تونس و لیبی شروع کن که خودشون انقلاب کردن تا ونزوئلا که مردمش با هم علیه آمریکا و غرب قیام کردن. از حزب الله که وقتی دید ما تونستیم عراق رو بنشونیم سرجاش شروع کن تا حماس که الان هر جایی که میره میگه مقاومت آخه دید که مقاومت بود که ما رو تونست جلوی شاه و شاه دوستا پیروز کنه. خوب دشمنای سیسایمون هم که شدن بی شمار.
اما از همه اینها مهمتر فرهنگمونه.تا حالا بحث قومی و ملیتی بود . ایران بود و کشورهای دیگه . جنگ و جنگجو کاملا مشخصه و آشکار.دشمن رو میشه دید و حرکاتش رو زیر نظر گرفت ولی فرهنگ جنسش با موارد قبلی به کل فرق میکنه .
اصلا دشمن کیه ؟ کجاست ؟ ما نیروهامون کین و کجان ؟ با چی بجنگیم ؟ کجاها رو بمباران کردن تا الان ؟ هدف بعدیشون چیه و کجاست ؟ و هزارتا این جور سوالا که باید خوب و منطقی به تک تکشون جواب داد.
اگه عمری باشه به صورت ساده و کامل این موضوع در آینده شرح خواهیم داد ، اگه عمری باشه به دنیا
یا علی