روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه فردوسی مشهد» ثبت شده است

آهای دانش جو

همواره دانشگاه و دانشجو از مهمترین و حساس ترین لغات جامعه معنایی کشور بوده است . از واقعه ی شهادت 4 تن از دانشجویان در 16 تیر گرفته تا انقلاب و جنگ و کوی دانشگاه و فتنه و ... . اما چرا ؟

واقعا چرا این همه تشنج  و حساسیت در جامعه ای که نامش عجین با علم و پژوهش است ، قرار دارد .


دیدگاه اول :

این نشان دهندهی بیداری جامعه جوان و فرهیخته کشور است ، که باعث بیداری شدن سایر اقشار حامعه نیز می شود ، برای مثال ماجرای جاسبی و دانشگاه آزاد که دانشجویان مبدا حرکت بودند و یا واقعه تسخیر لانه جاسوسی که امام از آن بعنوان انقلاب دوم یاد کرده اند.پس سیاست و بیداری جز ذات این قشر است

 

دیگاه دوم :

باتوجه به نوپا بودن نظام جمهوری و حمله ی همه جانبه دشمن از تمام  جوانب ، دانشگاه و دانشگاهیان باید به مثابه سربازی و یا در درجه بهتر همانند افسری کارکشته باشند و کشور را در قبال این تهاجمات آماده و مقاوم نمایندو آنها بایند با تکیه بر علم و تلاش خود جامعه را بهتر و سالم تر هدایت کرده و از تلاش در امور واهی و بی سود به شدت پرهیز نمایند.


دیدگاه نیشتر:

این دو نگرش مهمترین تنازعات فکری در مورد فعالیت دانشگاه بود ، اما به راستی چرا وضع کنونی این مهم جامعه ، اینقدر نامطمئن و متغییر شده است ؟

در ابتدا کلام ، به لغت دانشجو مجددا می نگریم . دانشجو یا دانش + جو

اصلا خود کلمه دانش به چه معناست ؟

در ادبیات فارسی این لغت مترادفات زیادی دارد مثلا آگاهی ، علم ، تجربه و ...

اما چرا "دانش" انتخاب شد. "دانش" یعنی آن چیزی که دانستن آن نه تنها مفید بلکه واجب است . و "دانش جو"  جوینده آن دسته از علومی است که برایش داستن آن واجب و ضروری است .

 

از این پس در مقلاتی دنباله دار به بررسی نقش دانشجو و داشگاه در حوادث قبل ،حین و بعد انقلای خواهیم پردخت .

اگر توفیقی باشد

ان شاء الله.

 

 

۰ نظر
گمـ ـنام

عارفان عارف ....(حواشی حضور عارف در دانشگاه فردوسی مشهد 27 فروردین 93)

امروز ما و عارف

عصر چهارشنبه 27 فروردین ماه سال 1393 . اینجا دانشگاه فردوسی مشهد . آمفی تئاتر دانشکده علوم اداری

نیازی به هیاهو و جنجال و هرگونه اقدامات دور از انصاف و عدالت نیست ، آخر نه نیازی به به کتمان حقیقت است و نه نیازی به تایید دیگران و باب میل و مراد برخی حرف زدن ما را به جایی می رساند .

بعد از انتخابات اخیر ریاست جمهوری کشور هر بار که نام یکی از نامزد های آن دوران مطرح بشود ناخودآگاه تمام آن خاطرات و مناظرات و از آن بدتر آن همه وعده و وعید پوچ همه و همه تکرار می شود . شاید در نگاه نخست آدمی که اگر علی الخصوص از نوع دانشجو باشد با دیدن این جور اشخاص ، کدورتی هر چند مختصر به دل راه دهد  ، ولی باز با خودش می گوی شاید این بار حرف جدیدی و یا سخنی نو داشته باشد .

خلاصه ما هم با این دست دلایل حاضر شدیم در یک عصر بهاری مشهد از خواب  و خوراکمان بزنیم و دیداری کنیم و اگگر مجالی بود و شعوری جوابی هر چند ناقص ، از نماینده جریان حاکم بگیریم.

قرار بر این بود مراسم ساعت 15 شروع شود و چندان دشوار نبود که سالن اجتماعات 500 نفری به سرعت پر و شلوغ شود لذا رفتن قبل از موعد عاقلانه به نظر می رسید . ساعت 14:20 بود که جلوی درب اصلی سالن حاضر شده بودیم .

جالب بود که برخی دانشجویان انگار تازه متولد شده بودند و طوری رفتار می کردند که انگار مراد دل و معشوق جاویدشان آمده ، از انواع گعده و دورهم نشینی  گرفته تا انواع دستمال و تابلو نوشته رد و بدل کردن ، هر کی نباشد فکر می کند انگاری آمده در یک تظاهراتی ؛ شورشی چیزی شرکت کنند. ناسلامتی من تازه وارد بودیم در این دانشگاه و گذاشتم این کارهایشان را به به نیت که یحتمل این مرسوم این محفل و رسم این جماعت است.

نا گفته نماند که ازدحام همچنان در حال افزایش بود و ما همچنان در پشت در منتظر ، از کیفیت بد انتظالمات زبان من به شخصه که قاصر است و خوانندگان محترم خود به حقیر حق می دهند که از این باب چیزی به میان نیاورم .

القصه حدود ساعت 15:30 بود که ما را به منت و التماس جای دادند و ما هم تنمها مجلس سالن رو یک وجبی عارفان عارف و هیئت وابسته دیدیم.

از نکات جالب و سوال برانگیز این مراسم حضور تمامی اعضای خانواده آقای عارف بود که واقعا به شخصه درمانده ام که ایشان چگونه حاضر شدند همسر و فرزندان خویش را به این چنین محفلی آن هم به این نحو بیاورند و گذشته از این آخر که چه بشود ؟ بگذریم می گذاریم به حساب ترویج سبک زندگی و افزایش جمعیت آخر کمتر استادی پیدا می شود که چهار فرزند داشته باشد ...

عارف صحبت می کند و دانشجو  و دانشجو نما شعار می دهد ، جالب بود اگر از انها می پرسیدی الان چرا شعار می دهید دلیلی نداشتند و تنها به این خاطر که دیگر دولت آقای ..... نیست و دولت آقای ..... است دوست دارند هرکاری بکنند . اصلا  دوست دارند هنوز اسم آسمانی امام شهیدمان را  به زور در کنار اسم مرادشان بیاورند ، آخر مگر می شود اجتماع نقیضین ؟

نیازی به توضیح ندارد اینکه انها هنوز به دنبال دمیدن در ساز شکسته ی  انتخابات 88 بودند و آزادی کسانی را دم می زدند که حاضر بودند آنها یک جا به فروش برسانند. آخر فرهنگ یک جوان شیعی در غرب حسابی خریدار دارد ....

جالب بود به نظرم سرجمع به زور می شدیم 30 فر و انها بودند 500 نفر ولی عجیب بود مقابله ما. این را می شود از چهره ی برگزار کنندگان به خوبی فهمید که چقدر دوست داشتن ما نبودیم ، اخر مگر می تواسنتد حرفی سخنی بزنند و ما هیچ نگوییم. مگر می شود دم از آزادی سرانی بزنند که کشور ، مردم و رهبرم را چندین ماه خون به جگر کرده باشند و هیچ توبیخ و قضاوتی درموردشان نشود.

 نه دوستان من ما بیداریم آخر بیدار بودن را از مادر شهیده مان به خوبی آموخته ایم ...

السلام علیک یا فاطمه الزهرا ایها الشهیدة المظلومة

۳ نظر
گمـ ـنام