روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سینما» ثبت شده است

هنر هفتمم آرزوست ...

شاید کمتر کسی باشد که به اصل این سخن که "هنر نزد ایرانیان است و بس " شک و شبهه ای وارد کند . از آن وقت که این مردمان با گل و خاک عجین بوده اند ، هنر و زیبا ساختن محیط را همیشه مدنظر خود قرار داده اند ، به گونه ای که اثبات این مدعی را میتوان در اشیاء به جای مانده از کهن تمدن های ایران باستان از کاشان و همدان گرفته تا شهر سوخته و سیستان را یافت .  

اما بحث امروز در مورد هنر هفتم  ،سینما و تئاتر است .هنری که مصداق فعلی آن فاصله ای بسیار از اصلت ایرانی خود دارد . گروهی این هنر را تماما غربی میدانند و هیچ سبقه ی شرقی و اسلامی به آن نمی دهند ،  اما تاریخ این ملت گواه چیز دیگری است ، چرا که اگر تنها تاریخ بعد از  اسلام این کشور را مرور کنیم ، مقوله تعزیه و تعزیه خوانی خود به تنهایی سندی روشن در مورد وجود این هنر و پرداختن آن توسط عامه ی مردم در ایران است . هر چند که علاوه بر تعزیه و شبیه خوانی ها مواردی مشابه از جمله عموفیروز های عید نورز ، نمایش های روحوضی و ... هم وجود دارند که در نقاط مختلف کشور کم و بیش به آن پرداخته می شود ، اما هیچ کدام آنها به گستردگی تعزیه نیست .

این هنر غنی ایرانی اسلامی که در دوران رضا خان ، به شدت  مقابله با آن آغاز شده و در دوران پهلوی دوم ادامه داشت ، کار به آن حد رسید که منابع  کهن و غنی برخی از مهمترین تعزیه ها کم کم از بین رفت و به فراموشی سپرده شد . با کمرنگ شدن تعزیه در سطح جامعه ، غرب زدگان روشنفکر نما ، از این خلا فرهنگی سوءاستفاده کرده و تئاتر و نمایش های سالنی را جایگزین کردند.

 در اوایل کار تنها محدود به چند نمایش فکاهی و شبه طنز بود که با با گسترش شهر نشینی و افزایش سطح درآمد مردم از طرفی و از سویی دیگر ورود نمایش نامه های اروپایی و آشنایی مردم با آثار بزرگانی چون شکسپیر ؛ تئاتر از سطح کمدی فراتر رفته و درام و تراژدی هم وارد سالن های نمایش خیایان لاله زار شد .

بعد از انقلاب ، این سخن امام خمینی (ره) که فرمودند : "ما با سینما مخالف نیستیم ، با فحشا مخالفیم ." مجال از فعالیت آن دسته از اهالی سینماو تئاتر که هنر را دست مایه ارضای شهوات خود میدیند گرفت . به گونه ای که نسل جدیدی از سینماگران و تئاترگران وارد این بحث شدند ، اما عدم داشتن  توان کیفی بالا از سویی و از سویی دیگر درگیر شدن مردم با جنگ  دیگر روحیه هنر پروری را در جامعه از بین برده بود ، باعث این شد که از آن استقبالی نشود  و رنگ و بوی هنر ارزشی در تئاتر کمرنگ گردد.

این رویه همچنان ادامه داشته و آمفی تئاتر ها همچنان خالی از وجود افراد ارزش مدار می بود که در سایه عدم حضور این افراد ، مجددا مجال حضور هنر وران معاند ارزش های اصیل اسلامی ایرانی فراهم شده و کم کم این افراد جای پای خود را محکم کردند .  البته شایان ذکر است وجود افراد نااهلی همچون "گنجی" وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی تاثیر نبوده و به نوعی یک انقلاب معکوس فرهنگی در حال شکل گرفتن بود .

قشر فرهنگی و ارزش مدار جامعه هم که اوضاع این هنر را به شدت خطرناک  می دیدند ،  با تکیه بر هنر اصیل هنروری خود ، تعزیه وارد جنگ نرم هنری شدند ، به گونه ای که  در سالهای اخیر شاهد تئاتر های مذهبی هنری یا به نوعی تعزیه های مدرن که اوج آن را ایام فاطمیه و ایام دفاع مقدس تشکیل میدهد ، هستیم .

اما با ظهور دولت به ظاهر معتدل وقت ، بار دیگر شاهد تئاتر های سخیف هستیم ، به گونه ای  که دیگر از دیدن و شنیدن سخیف موضوعات در سالن های بزرگ کشور هیچ  تعجبی نمیکنیم . تئاتر های که کاملا مغرضانه هدفشان نسل جوان بوده که با زبان نرم هنر اقدام به سست کردن اعتقادات این آینده سازان کشور داشته  و باز هم حربه ی همیشگی دشمنان که همان آندلس سازی ایران و گسترش لاابالی گری در بین مردمان باشد را این بار با شیوه ای مدرن به اجرا درآورند.

اگر خدا بخواهد ادامه دارد ...

۱۵ نظر
گمـ ـنام

یک بازیگر ارزشی یعنی ...

نیازی به توضیحی نیست این آنچنان هویداست که خود گویایی هرآنچه نهانِ دلِ رنجورِ ماست ....

حتما ببینید ...

۲ نظر
گمـ ـنام

فیلم "خانه پدری"

نقدی منصفانه از فیلمی به ظاهر ایرانی ...   (به بهانه اکران دانشگاهی این فیلم در کشور)

برای نقد «خانه پدری» هیچ چیز بهتر از نقل قصه‌ آن نیست. قصه به تمامی گویاست؛ ایرانیان به اسم غیرت آدم می‌کشند و اساساً وحشی‌اند... «خانه‌پدری» فیلمی‌ست که اگر در هر کشوری جز خود ایران و توسط هر شخصی جز کیانوش عیاری ساخته شده بود، به آن لقب فیلم «ضد ایرانی» می‌دانند. برای اینکه هیچ سو برداشت و انتقاد ناعادلانه ای انجام ندهیم ، بخش هایی از فیلم را عینا نقل می کنیم .

یک:    خانه‌ای قدیمی. دوره‌ حکومت رضاخان است. پدری با پسر نوجوانش در منزل‌اند. دختر جوان خانواده وارد خانه می‌شود. پدر او را به زیرزمین می‌فرستد. پسر نوجوان(محتشم) در حال کندن زمین است. چیزی شبیه قبر. دختر اضطراب دارد. از برادر می پرسد «می‌خواید منو بکشید؟». هنوز نمی‌دانیم چه خبر است. پدر و پسر از پاسخگویی امتناع می‌کنند. دختر اضطراب دارد. از دست پدر و برادرش فرار می‌کند و در زیرزمین را می‌بندد. ظاهرا پای آبرو در میان است. مسئله ناموسی‌ست. داستان پدر سنتیِ مذهبیِ غیرتی و دختر جوان.

دختر قسم می‌خورد که کار اشتباهی نکرده است. گریه می‌کند. از ترس بدن‌ش می‌لرزد. خودش را خراب می‌کند. هیچ نشانه‌ مستدلی مبنی بر خراب بودن دختر وجود ندارد. ظاهرش هم معصوم‌تر از چیزی‌ست که باور کنیم دختر پاکدامنی نیست. پدر قسم می‌خورد که با دختر کاری ندارد. دختر اما می‌ترسد و در را باز نمی‌کند. پدر در را می‌شکند. دختر می‌خواهد از در دیگر فرار کند که پدر پایش را می‌گیرد و به داخل می‌کشد. دختر دست و پا می‌زند و التماس می‌کند. پدر خودش را روی دختر می‌اندازد و  به پسر نوجوانش(محتشم) اشاره می‌کند که دسته‌ سنگی هاون را بر سر خواهرش بکوبد. پسر سنگ را محکم بر سر خواهر جوان‌ش می‌زند. دختر دست و پا می‌زند.

داریم صحنه‌ کشته‌شدن دختر جوانی توسط پدر متعصب ایرانی‌ش را با تمام جزئیات تماشا می‌کنیم. دختر همچنان فریاد می‌زند و سعی می‌کند فرار کند. پدر بر سر پسر فریاد می‌زند که سنگ را محکم‌تر بکوبد و کار را یکسره کند. پسر سنگ را محکم بر سر خواهرش می‌کوبد. دختر جان می‌دهد. صحنه با دقت فراوان و با جزئیاتی بی‌نظیر اجرا شده است.

پدر و پسر دختر را به داخل قبر می برند و رویش خاک می‌ریزند. سعی می‌کنند تا وقتی مادر و دخترهای دیگر به خانه برمی‌گردند طوری فضا را درست کنند که انگار اتفاقی نیفتاده و اصلا دختر به خانه نیامده.

در می زنند. برادر مرد - عموی خانواده- وارد می‌شود. از برادرش می‌پرسد که آیا دخترش را کشته و این مایه ننگ را پاک کرده یا نه؟ پدر قبر را نشان می‌دهد اما برادر باور نمی‌کند که واقعا جنازه‌ای در آنجا باشد. برادر -عمو- به پسر کوچک‌ش اشاره می‌کند که سیخ بلندی را بردارد و به قبر فرو کند و ببیند سیخ خونی می‌شود یا خیر. مراحل تست خاک شدن دختر را هم با دقت می‌بینیم.

سیخ خونی می‌شود. عمو از قتل برادرزاده مطمئن شده است و خیلی خوشحال است. دست برادرش را می‌بوسد و روی پای برادرش می‌افتد که: «خوشا به «غیرتت» برادر».

 

 دو:    چند سال گذشته است. محتشم -برادر مقتوله- بزرگ شده و از نوجوانی به جوانی رسیده است. مادر خانواده که تا امروز از قتل دخترش بی‌خبر بوده اتفاقی متوجه می‌شود دخترش در زیرزمین خانه‌ی خود خاک شده است. مادر روی قبر فرزند خود جان می‌دهد.

 سه:    باز چند سال جلوتر می‌رویم. محتشم نوجوان حالا 50 سالگی را رد کرده. مراسم خواستگاری دختر محتشم است. دختر را می‌خواهند به اجبار به مردی همسن پدرش شوهر دهند. دختر ناراضی است. پدر کتک جانانه‌ای به دختر می‌زند. کتکی که از فرط اغراق و زیاده‌روی بسیاری را در سالن به خنده می‌اندازد. دختر که می‌بیند راه فراری از این ازدواج اجباری ندارد دست به خودکشی می‌زند و ...

 چهار:     قسمت آخر ماجراست. زمان حال. محتشم نوجوان حالا پیرشده و خانه هم ویران شده است. ظاهراً می‌خواهند خانه را بسازند. محتشم و پسرش برای در آوردن استخوان‌های دختر مقتول ماجرا به خانه می‌آیند تا در گودبرداری هنگام تخریبِ خانه مشکل‌ساز نشود. قبر را می‌کنند. محتشم استخوان‌های خواهرش را که می‌بیند سکته مغزی می‌کند و حالش خراب می‌شود...

اصلاً به جز نگاه محتوایی به فیلم. ماجرا انقدر از نظر روحی آزار دهنده است که در زمان پخش فیلم در پردیس سینمایی ملت دو نفر را به علت وخیم شدن حالشان از سینما خارج کرده‌اند. این نشان‌دهنده‌ میزان خشونت فیلمی‌ست که ظاهراً دارد تاریخ ایرانیان را روایت می‌کند.

«خانه‌پدری» فیلمی‌ست که اگر در هر کشوری جز خود ایران و توسط هر شخصی جز کیانوش عیاری ساخته شده بود، اکثریت فعالان رسانه‌ای و سینمایی به آن لقب فیلم «ضد ایرانی» می‌دانند. در تمام طول فیلم حتی یک لحظه تصویری مثبت از ایرانیان ارائه نمی‌شود. اما حالا چون فیلم در ایران ساخته شده است و در دولت دهم توقیف بوده و جناب عیاری آن را ساخته، شده است فیلمی در راستای «نقد تعصب»، «نقد تحجر» و ... و کسی نیست بگوید فیلمی را می‌توان «منتقد» نامید نه «سیاه‌نما» که در دل داستان و در شخصیت‌پردازی‌هایش علاوه بر نشان دادن یک فرد متعصب و خشن، یک فرد ایده‌آل و سالم را هم نشان دهد تا دچار یکجانبه‌گرایی نشود.

این یک اصل بدیهی‌ست. چطور ممکن است در فیلمی تمام مردان ماجرا -بلا استثنا- از قتل دختر خبردار باشند و حتی از کشته شدن دختر خوشحال شوند و از هم تشکر هم بکنند و در جمع در مورد آن صحبت کنند و بعد بگوییم این یک فیلم منتقد است. در نقد تعصب کورکورانه و تحجر. پس کجاست شخصیتی در فیلم که متحجر نباشد؟ چرا تمام شخصیت‌های این خانه فلاکت‌زده و نحس ظاهر تیپیکال مذهبی دارند؟ چرا یک مخاطب خارجی با دیدن چنین فیلمی نباید به ایرانیان بگوید تاتار؟ نگوید وحشی؟ وقتی حتی یک شخصیت نرمال و آدم حسابی در فیلم نیست. جناب عیاری داستان خانواده خودشان را به کل تاریخ ایران تعمیم داده‌اند یا واقعاً نسبت به ایرانیان چنین ذهنیت سیاهی دارند؟

دانلود فیلم خانه پدری

 با همه‌ این اوصاف باید گفت «خانه پدری» یک اثر یکسویه و دروغ از تاریخ ایران است. فیلمی که تصویری به شدت منفی و مأیوس‌کننده از سرگذشت زنان در ایران ارائه می‌دهد. فیلمی تلخ که حتی اگر از روی اشکالات محتوایی‌اش نیز بگذریم، نمایش آن برای روحیه جامعه به شدت مضر و خطرناک است. فیلمی که اگر مشابه آن در کشوری مانند آمریکا هم ساخته می‌شد با درجه‌بندی شدید سنی به نمایش در می‌آمد و به صورت عمومی به نمایش در نمی‌آمد. این تازه وقتی‌ست که بگذریم از رویکردهای غلط و دروغ محتوایی فیلم ./ برداشت از فارس نیوز

اما حال باید این سوال را از عیاری پرسید که شما را که دم از ریش سفیدی بر گذر ایام داشته و خود را از متولیان هنر هفتم در کشور می دانید ، این فیلمتان چه سودی می رساند بر تارک نظام ، چیزی جز سو استفاده بدخواهان (ویکی پدیا را می توانید مشاهده کنید ) . با این کارتان دل چند تن ز مادران شهدا و ایثار گران واقعی و به راستی چن تن از ایرانیان را شاد کرده اید ...

و همچنان بیت المال حیف و میل می شود...

 

۱ نظر
گمـ ـنام