روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غربت» ثبت شده است

قرار بود نمانی ...

سفــر بـهــانـــه بـــود! 

قــَـرار بــود در مــدینــه نـمـانی ...

قــَرار بــود ایــن فاطـمه، 

حـَرم داشتــه بــاشــد ...


دیگر زمین طاقت مخفی کردن تو را نداشت بانو ...

بس است غم بی مادری برایمان . حتما زینب رضا بودنتان هم بهانه بود...

آه که اگر نبود ملجا شما ، درماندگان وادی فاطمیون به کجا می سپردن دل حیرانشان را ...

و بازهم قصه دل و قطار و سوهان و قم ...

بانو بطلب ما را ، مگر شما خواهر ضامن آهو نیستید ؟!!


صدای ضبط,اتوبان,هوای بارانی

به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن
سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین سادگی تصرف کن
...

ادامه مطلب را نیز تقریر بفرمایید ...

۱۱ نظر
گمـ ـنام

کاش باب القاسمی هم می داشتیم ...

ماه ذی القعده که می شه ، همه دلشون هموای مشهد میکنه و یه جورایی این ماه رو ماه آقا امام رضا میدونن . اما

یا علــے بنِ موســے الرّضا

این ایّام "بابُ الجوادتان"

عجیب شلوغ مـی شود ...!

کاش غریبِ مدینه هم 

برای دلش و دلمان 

یک "بابُ القاسم" داشت ...

۲ نظر
گمـ ـنام