تو این مدت که از افتتاح این تارنما میگذره خیلیا ازم پرسیدن که چرا این اسم رو انتخاب کردی ؟ و من حقیر هم به اجبار مجبور به توضیح مبسوط شده و خلاصه کلی داستان داشتیم سر این اسم، تا حدی که زمزمه تغییرش رو هم داشتم با خودم تکرار میکردم. ولی با تمام این تفاسیر حالا حالا ها از فکر تغییر اسم "نیشتر" اومدم بیرون ، البته اگه باز کسی گیر نده .


خود کلمه "نیشتر" اسم یه وسیله شبیه چاقوی پزشکی امروزی جراحان بوده که در قدیم برای فصدکردن دمل ها و بیرون آوردن چرک ها ازش استفاده می شده ، وقتی که بیماری رو نیشتر می زدن اولش یه کم درد می کشید ولی بعدش به کل درد و چرکش تموم میشد.این لغت و نحوه ی استفاده کردن از اون هم شد دست مایه شاعرای کشورمون که تو شعراشون زیاد ازش استفاده می کردن و اتفاقا کنایه های زیادی هم از مشتقات نیشتر گرفته شده مثلا "نیشتر زدن " یا "نیشتربها" و ... 

از طرفی دیگه "نیشتر" ایهام لطیفی داره که معنی اولش که ذکر شد و مهنی دومش هم "نیشتر = نیش تر" یعنی شاید سخن و حرفمون دردناک باشه ولی در تهش یه سیرینی و نشاطی داره.

از قشنگترین شعرای مرتبط با نیشتر رو میشه به غزلی از ملک الشعرای بهار اشاره کرد که شعارمون رو از همون غزل اقتباس کردیم 

در پایش اوفتادم و اصلا ثمر نداشت

تا خون من نریخت ز من دست برنداشت

دل خون شد از نگاهش وبر خاک ره چکید

بیچاره بین که طاقت یک نیشتر نداشت

چون سر نداشتیم عبث دست و پا زدیم

آری ز پا فتاد هرآن کس که سر نداشت

در خون طپیدنم ز دل زار خویش بود

ورنه خدنگ ناز تو چندان خطر نداشت

ازگریه‌سود نیست که‌من‌خود به‌چشم خویش

دیدم که هیچ گریه و زاری اثر نداشت

یا مرگ یا وصال که فرهادکوه کن

در عاشقی جز این‌دو خیالی دگر نداشت

گمنام زیست هرکه ز مرگ احترازکرد

جاوید ماند آنکه ز مردن حذر نداشت

جانی که داشت کرد نثار رهت «‌بهار»

جانا بر او ببخش کزین بیشتر نداشت