روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادر» ثبت شده است

به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا(س)

با توجه به رویکرد جدید قرارگاه فرهنگی نیشتر ، توزیع نشریات و تولیدات مکتوب سایر ارگان های فرهنگی در دستور کار قرار خواهد گرفت تا گامی باشد هرچند کوچک ولی سودمند. لذا لطفا در نشر این مکتوبات ما را همیاری نمایید .


به مناسبت سالروز میلاد حضرت زهرا (س) ، هیئت محبان روح الله دانشگاه سمنان این نشریه را تولید نمود که بسیار مورد توجه دانشگاهیان قرار بویژه بانوان قرار گرفت. 

متاسفانه بعلت حجم بالای فایل اصلی طراحی از بارگزاری آن پرهیز گردید و تنها اکتفا به فایل PDF  شد. 

در صورت نیاز با ارسال ایمیل خود ، فایل اصلی فرستاده خواهد شد.

۲ نظر
گمـ ـنام

فرمان مادر...

پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته
فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ...
اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است.
فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند.
اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند. 

اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای،
کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ...

"حاج محمد اسماعیل دولابی"

۶ نظر
گمـ ـنام

بخند و بخندان ...

وقتی می‌خواهید از منزل خارج شوید اهل خانه را خشنود کنید و بیرون بیایید...
وقتی هم خواستید وارد خانه شوید بیرون در استغفار کنید و صلوات بفرستید و هر ناراحتی که داری بیرون بگذارید و با روی خوش داخل شوید تا اهل خانه هم با روی خوش به استقبال شما بیایند. 
کمال زن و مرد در این است.

۳ نظر
گمـ ـنام

انگشت مادرم را قطع کردم ...

در طول این سال‌ها زجر زیادی کشیدم؛ بیمارستان‌ها و شهرهای مختلف بستری می‌شدم؛ برخی جانبازان چشم‌هایشان را از دست دادند، اما جانباز اعصاب و روان قضیه‌ای متفاوت دارد، چون معلوم نیست این حالت‌ها چه زمانی به سراغ‌اش می‌آید. حالت‌های آنها فرق می‌کند.

اگر به نمونه‌‌هایی از آن بخواهم اشاره کنم، آیا شما دیده‌اید فردی که مادرش را خیلی دوست دارد، انگشت او را با دندان قطع کند؟! من این کار را کردم. به مادرم گفته بودند اگر تشنج کردم نگذارد دندان‌هایش قفل شود، یک شیء‌ای بین دندان‌هایش بگذارید. مادرم وقتی در این موقعیت قرار گرفت، انگشت خود را بین دو فک من گذاشت، من هم انگشت او را قطع کردم. بعد از اینکه به حالت عادی برگشتم، انگشت را از دهانم بیرون آوردند و بعد بردند پیوند زدند.

۱ نظر
گمـ ـنام

یه هدیه کوچولو به جبهه ...

می گفت می خواهم یه هدیه بفرستم جبهه ، به خاطر کوچکیش که ردش نمی کنید؟
همه همدیگر را نگاه کردند
و گفتند:نه قبول میکنیم .
حالا هدیه ات چی هست؟
به نوجوان سیزده چهارده ساله ای اشاره کرد و گفت: پسرم!

۳ نظر
گمـ ـنام