در راه ِ رسیدن به تو، گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاده مسیرم، که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم، که بمیرم
این جامِ ترک خورده چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک ِ کویرم ، که بمیرم
خاموش مکن آتش ِ افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم...
بنا به نظر یکی از مخاطبین شاعر این غزل ، آقای فاضل نظری هستند.