روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چادر» ثبت شده است

چادر سیاه تو ...

می گویند سیاهی چــــــــــــــــــــــــادرت چشم میزند...
راست هم میگویند...
چشم آدمهای حریص و هرزه را...
چشم که هیچ!
خبر ندارند تازگیها دل هم میزند...
دل آدم های مریض و بیمار دل را ؛
از تو چه پنهان چادرت دست و پا گیر هم هست ؛
دست و پای بی بند و باری را می بندد ؛
چادر برای کسانی است که نمی خواهند عزت آخرتشان را به لبخند های هرزه بفروشند!
چــــــادرت سند بندگی و عبودیتت را امضا می کند...
چادر مشکی تو
برایت امنیت می آورد
خیالت راحت...
بـــــــــــــــــــــــــــــانو....
مــــــــاه،
نور خورشید را به خودش میگیرد.
چادر مشکی ِتو،
گرمای خورشید را.
و اینگونه است که
چـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادری ها
با "مـــــــــــــــــــــــــــــــاه "نسبت دارند...

۲ نظر
گمـ ـنام

از خون تا خاک ...

گـــآهی که چادرت خاکی می شود از طعنه های مردم شهــــــــر .... یاد چفیه هایی باش که برای چـــــــــــــآدری ماندنت ، خونی شدند ...

۱۷ نظر
گمـ ـنام