روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۲۴ مطلب با موضوع «فرهنگ نامه :: نیشتر نامه» ثبت شده است

یک داستان از دوستان

این داستان کوتاه رو یکی از دوستانم برام فرستاد ، شاید این اولین کارش در این زمینه باشه لذا نقطه ضعف الی ماشاءالله داره ، برای همین من این داستان را میذارم تا شما دوستان عزیزتر از جان هم یه نگاهی بندازین و نقطه نظراتتون رو بگین ، تا هم این دوست ما اشکالات کارش رو بتونه پیدا کنه و هم اینکه دل یه سید اولاد پیغمبر رو شاد کرده باشین ....

پانوشت : این دوست ما ،از سلاله حضرت زهرا (س) هستند....


گام اول

1.ببین همه دارن میان

2.آخه من به شما نمیخورم شما هم بدون من راحتترین

1.میخوایم بریم پابوس آقا همه هم به هم میایم چون میخوایم بریم
پابوس آقا همین حالا تو میخوای جمعمون رو بهم بزنی بزن هرجور
خودت دوست داری

2.نه نمیتونم اصلا فکرشم نکن.

1. من مجبورت نمیکنم هرجور دوست داری

فردای آن روز

2. بیا اینم پول من میام باهاتون

1.فقط میخواستی زجر بدی ؟حرف بکشی خب از اول میگفتی میای ما اینقدر انرژی مصرف نکنیم پسر

اییولا پسر دمت گرم....

گام دوم

اتوبوس کنار در مسجد در خیابان ایستاده منتظر همه بچه ها با یه تکاپوی خاصی دارن صحبت میکنن که آقا بالاسر اردو میگه خب دیگه بریم .

شماره 2 .دم در مسجد وایساده چفیه رو یه جوری پهن گرفته رو دستش صدقه جمع میکنه تا سفر بی خطر

سر کوچه کارگری مشغول کار کردن با یک پتک هست داره یه دیوار رو تخریب میکنه که ناگهان سر پتک از چوبش بیرون پریده و به طرف یکی از بچه
ها میرود . شاید اگر سر پتک با پای اون شخص اصابت میکرد از مچ پا ساقط میشد

با فاصله میلیمتری از کنار پای دوستمون گذشت تاهمه یه نفس راحتی بکشن .
ولی یه ترسی مونده بود که نکنه تو این سفر بازم ؟

شماره 2 : بابا نگران نباشید صدقه جمع کردیم بعدشم خود اقا
مراقبمونه یا علی

گام سوم

جمعیت پشت در کوپه ایستادن اروم باهم پچ پچ میکنن همه چی بدون سر وصدا پیش میره

1. بچه ها الان رو تخت وسطی خوابیده من میرم نصف سبیلشو میزنم. تا بیدار شد شما بگیریدش من درمیرم

اون سکوت با روشن شدن ریشتراش (شارژی) شکسته میشه با خنده افراد حاضر ادامه پیدا میکنه .بیدار شدن حسن همانا و فریاد ی که کشید همانا همه از خنده ریسه رفته بودند که ناگهان بهت حسن تمام شده و به هر دری میزند تا خود را به یکی از افراد حاضر برساند که مشت ولگدهای پی در پی را نثارش کند و کم و بیش موفق میشود خودش را برای لحظه ای خالی کند

حسن داخل کوپه تنها میشود . حسن گریه اش میگیرد . حسن به سبیلش حساس
بوده . اعتبار خانوادگی اش به سبیلش است .

حسن(باخودش)حالا بابام منو اینجوری ببینه چی میشه؟ یعنی چجوری مجازاتم میکنه.

بچه های صدای گریه ی ارام حسن را از پشت در کوپه شنیده اند.

خیلی سریع همگی برای عذر خواهی خیلی نادم و پشیمون وارد کوپه میشن .

حسن ادم با ظرفیتی بود ولی نه درمورد سبیل . اینو بچه ها نمیدونستن بالاخره هر کسی یه نقطه حساس داره دیگه...

ادامه داستان در ادامه مطلب...

۸ نظر
گمـ ـنام

دیگر نفرست ...

برای شادی روح شهدا دیگر صلوات نفرستید ، قدری عمل1 کنید ... یا اصلا عمل نکنید ....


1: کار فرهنگی .....

2:کار ضد فرهنگی ...

۷ نظر
گمـ ـنام

هنر هفتمم آرزوست ...

شاید کمتر کسی باشد که به اصل این سخن که "هنر نزد ایرانیان است و بس " شک و شبهه ای وارد کند . از آن وقت که این مردمان با گل و خاک عجین بوده اند ، هنر و زیبا ساختن محیط را همیشه مدنظر خود قرار داده اند ، به گونه ای که اثبات این مدعی را میتوان در اشیاء به جای مانده از کهن تمدن های ایران باستان از کاشان و همدان گرفته تا شهر سوخته و سیستان را یافت .  

اما بحث امروز در مورد هنر هفتم  ،سینما و تئاتر است .هنری که مصداق فعلی آن فاصله ای بسیار از اصلت ایرانی خود دارد . گروهی این هنر را تماما غربی میدانند و هیچ سبقه ی شرقی و اسلامی به آن نمی دهند ،  اما تاریخ این ملت گواه چیز دیگری است ، چرا که اگر تنها تاریخ بعد از  اسلام این کشور را مرور کنیم ، مقوله تعزیه و تعزیه خوانی خود به تنهایی سندی روشن در مورد وجود این هنر و پرداختن آن توسط عامه ی مردم در ایران است . هر چند که علاوه بر تعزیه و شبیه خوانی ها مواردی مشابه از جمله عموفیروز های عید نورز ، نمایش های روحوضی و ... هم وجود دارند که در نقاط مختلف کشور کم و بیش به آن پرداخته می شود ، اما هیچ کدام آنها به گستردگی تعزیه نیست .

این هنر غنی ایرانی اسلامی که در دوران رضا خان ، به شدت  مقابله با آن آغاز شده و در دوران پهلوی دوم ادامه داشت ، کار به آن حد رسید که منابع  کهن و غنی برخی از مهمترین تعزیه ها کم کم از بین رفت و به فراموشی سپرده شد . با کمرنگ شدن تعزیه در سطح جامعه ، غرب زدگان روشنفکر نما ، از این خلا فرهنگی سوءاستفاده کرده و تئاتر و نمایش های سالنی را جایگزین کردند.

 در اوایل کار تنها محدود به چند نمایش فکاهی و شبه طنز بود که با با گسترش شهر نشینی و افزایش سطح درآمد مردم از طرفی و از سویی دیگر ورود نمایش نامه های اروپایی و آشنایی مردم با آثار بزرگانی چون شکسپیر ؛ تئاتر از سطح کمدی فراتر رفته و درام و تراژدی هم وارد سالن های نمایش خیایان لاله زار شد .

بعد از انقلاب ، این سخن امام خمینی (ره) که فرمودند : "ما با سینما مخالف نیستیم ، با فحشا مخالفیم ." مجال از فعالیت آن دسته از اهالی سینماو تئاتر که هنر را دست مایه ارضای شهوات خود میدیند گرفت . به گونه ای که نسل جدیدی از سینماگران و تئاترگران وارد این بحث شدند ، اما عدم داشتن  توان کیفی بالا از سویی و از سویی دیگر درگیر شدن مردم با جنگ  دیگر روحیه هنر پروری را در جامعه از بین برده بود ، باعث این شد که از آن استقبالی نشود  و رنگ و بوی هنر ارزشی در تئاتر کمرنگ گردد.

این رویه همچنان ادامه داشته و آمفی تئاتر ها همچنان خالی از وجود افراد ارزش مدار می بود که در سایه عدم حضور این افراد ، مجددا مجال حضور هنر وران معاند ارزش های اصیل اسلامی ایرانی فراهم شده و کم کم این افراد جای پای خود را محکم کردند .  البته شایان ذکر است وجود افراد نااهلی همچون "گنجی" وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی تاثیر نبوده و به نوعی یک انقلاب معکوس فرهنگی در حال شکل گرفتن بود .

قشر فرهنگی و ارزش مدار جامعه هم که اوضاع این هنر را به شدت خطرناک  می دیدند ،  با تکیه بر هنر اصیل هنروری خود ، تعزیه وارد جنگ نرم هنری شدند ، به گونه ای که  در سالهای اخیر شاهد تئاتر های مذهبی هنری یا به نوعی تعزیه های مدرن که اوج آن را ایام فاطمیه و ایام دفاع مقدس تشکیل میدهد ، هستیم .

اما با ظهور دولت به ظاهر معتدل وقت ، بار دیگر شاهد تئاتر های سخیف هستیم ، به گونه ای  که دیگر از دیدن و شنیدن سخیف موضوعات در سالن های بزرگ کشور هیچ  تعجبی نمیکنیم . تئاتر های که کاملا مغرضانه هدفشان نسل جوان بوده که با زبان نرم هنر اقدام به سست کردن اعتقادات این آینده سازان کشور داشته  و باز هم حربه ی همیشگی دشمنان که همان آندلس سازی ایران و گسترش لاابالی گری در بین مردمان باشد را این بار با شیوه ای مدرن به اجرا درآورند.

اگر خدا بخواهد ادامه دارد ...

۱۵ نظر
گمـ ـنام

چالش اشک

قابل توجه دوستان و فعالین حوزه مجازی ، باتوجه به همه گیر شدن اور غیر مهم و تلقی آن بعنوان دغدغه جامعه ، لطفا این چالش را ترویج نمایید.

لینک مشاهده تصویر با کیفیت بالا

۱۲ نظر
گمـ ـنام

میشه دعا کنی شهید شم ...

وقتی به برخی از دوستان که میگم "مومن دعا کن تا شهید شیم "

رو میکنه به من میگه " اهکی....داداش یه سر به تقویم زدی ؟ الان یه 25 سالی هست که دیگه جنگی نیست ... "

منم که میدونم به این حرفا نیست توجوابش میگم

" حالا شما دعا کن .شاید این دفعه به حرف گربه سیاهه بارون اومد.." .

با یه خنده زورکی بحث رو ترک میکنم. اما نمیدونم شاید من و امثال به خواب هم نتونیم ببینیم که بشیم مثل احمدی روشن ها یا تهرانی مقدم ها ولی....

اصلا بزارین خلاصه بگم 

آقا تولد عممونه . بله ، عمه همه ی ما دلسوخته های اهل بیت. اینم به خاطر این عید این حدیث رو میذارم تا جگر شما هم جلا بیاد .

واقعا اونایی که مثل بعضی دوستای من پوزخند میزنین وقتی همچین درخواشتی ازتون میشه . منظور ما از شهادت که فقط با گلوله مردن نیست. منظور ما اینه که تا آخرین نفس قرار دلمون باشه یا حسین ....

گرفتین مطلب رو ؟ صدا میاد ....

  ? can you understand farsi 

خنده


حضرت معصومه (سلام الله علیها):
هر کس با محبت محمد(ص) و خاندانش بمیرد، شهید از دنیا رفته است.

۵ نظر
گمـ ـنام

نشان دار شدیم ...

و سرانجام نشانمان (لوگو) طراحی شد . قبل از اینکه دوستان هنرمند و صاحب سخن در امر طراحی و گرفیک بر من مبتدی خرده گیرند باید عارض شوم که به شدت مشتاق شنیدن نظرات حضرات عالی شما عزیزتر از جانان هستم ، پس لطفا حقیر را از این امر دریغ مفرمایید .

برای مشاهده در اندازه ی بزرگتر اینجا کلیک نمایید .

و اما چرا این طرح ...

  • کلمه ی " نیشتر " به صورت متوازن قرار داده شده است .
  • در نگاه نخست نیشتر به گونه ای نوشته شده است که شبیه نام زیبای "یا حسین" و "یا علی" باشد ، توسل به ائمه اطهار جز جدایی ناپذیر ما شیعیان است .
  • پلاک نماد دفاع مقدس و شهید می باشد ، ما تمام آنچه که الآن داریم مدیون خون بابرکت آن عزیزان سفر کرده است، اما رسم ما گمنامی است. از سویی دیگر رنگ سرخ مخفی شده در پلاک نماد شهیدان گمنام است که به مانند سیره ی مادرشان (حضرت زهرا(س)) عمل کردند.
  • در راس نقاط که جای قطره ای خون است ، نشان دهنده ی حمایت تا آخرین قطرات خون برای حفظ جمهوری اسلامی ایران می باشد ، همانند سیره ی شهدای انقلاب و جنگ .
  • وجود ابر و مه برای نشان دادن آسمان و آسمانی شدن است.
  • چارچوب ... دریچه ی و راه آسمانی شدن و پرواز کردن به آسمان شهادت و رفتن راه آنهاست ، آنهایی که گرانبهاترین دارایی خود را در راه اسلام و تشیع به مانند مولای مظلومشان نثار کردند .
  • و ... 
۱۳ نظر
گمـ ـنام

الگوی من آن زن برهنه است نه تو آقای شهید ...

به یاد دوران دبستان افتادم ، آنجا که مقدمه ی انشاهایمان می شد ، بهانه و نه مقدمه ، ولی این بار به راستی مقدمه ی انشایم بهانه است . بهانه ای که با دیدن این سخن مسئول محترم (به زودی آشنایتان میکنم) دوباره معنایش پر رنگ تر شد.


20 مرداد سال 93

 استاندارقم: کریستین امان‌پور در شجاعت و دانش الگوی خبرنگاران باشد

آدرس اینترنتی متن خبر (برگرفته از سایت مشرق نیوز.......حتما مطالعه گردد ........ برای مشاهده متن اصلی خبر اینجا کلیک نمایید .)

الگو ی مورد نظر استاندار....کریستین امان پور

الگو ی مورد نظر استاندار...اوریانا فالاچی

توضیح مختصر

شاید که نه ، حتما می شناسید این بانو که به قول جناب استاندار الگو خبرنگاران را آن هنگام که به مصاحبه می پرداخت با جنابان رئس حمهورمان . همان خانمی که از ایران و هویتش تنها زبان فارسی را یاد گرفته است و تنها بهره اش همین نام خانوادگیش است . حال این خانم با این وجنات که نیازی به توضیح مبسوط دگیر نیست را  باید الگویمان قرار داد ؟؟؟ به راستی چرا ؟

اصلا من شیعه مولا و شیفته بانو (حضرت مادر (س)) چه سنخیتی است با این شخص ... که حال باید بشود الگویمان ...

بگذریم از این افاضات جناب مسئول ....

ولی تنها یک جمله .... شهید صارمی ها و آوینی ها الگویی بهتر نبود برای خبرنگاران ما تا این زن ....

منتظر دریافت پاسخ شما هستیم ، جناب استاندار ....

 

الگو

ماهیت این لغت را درست نمی دانم که وابسته به کدامین فرهنگ است ، فرنگی باشد یا نباشد فعلا مهم نیست ....

مهم این است که دارد گم می شود یا به زور گمشان می کنند . 

ولی الگو های ما گم شدنی نیست ..... اظهر من الشمس که می گویند مگر چیزی غیر از همین شهدا هستند ....

۲۱ نظر
گمـ ـنام

ممنون کریس

خدا قسمت کرد و دعای این مردم مستجاب شد و شدیم برزیلی ، همه گفتند که عجب جتنلمنی است این کی روش و به راستی که پروفشنال (حرفه ای) است  وگرنه ما و برزیل !!! .

سازمان فخیمه صداو سیما هم دیگر به حد اکمال رسانده بود تعریف و پخش نماهنگ "ای پیروز مردان را  ... "  آخر به زعم آنها خیلی خوش درخشیده بودند بچه ها .

 اما نمی دانم که در این بین نقش سرکارخانم معصومه ابتکار(رئیس سازمان محیط زیست) و سازمان نیمه علاف محیط زیست چه بود که نخود آش مآبانه وارد عمل شده و در تعیین رنگ و لباس تیمی که منتخب تنها کشور شیعه حاضر در جام ، پلنگ  را یک تنه برگزیدند.  بعد از فروکش کردن کف ناشی از تعجبِ دهانمان ، گفتیم باشد ، آخر می بایست معتدل می بود. حال دیگر که نمی خواهیم به زور به بهشت ببریمشان  پس حداقل این پلنگکان طفلکی را که جریمه کشتنش تنها 5 میلیون  است ناقابل ، را کمی درک کنیم و یادی از آنها را برده باشیم که دیگر مردم دنیا نگویند ایرانیان آدماهایی هستند بی رحم و اصلا به حیوانات در حال انقراضشان اهمیتی نمی دهند که در 9 ماه 9 تایشان را کشتند و آنها هیچ نکرده اند (آخر جریمه اش فقط 5 میلیون است نا قابل).

بگذریم ؛ هرچه باشد لباسی که قرار است خالی باشد پُرش که کنیم نمره بیشتر دارد این جمله را معلم نقاشی کلاس اول ابتدایی مان نیز می گفت " اگر کاغذ نقاشیتان سفید باشد 20 نمی شوید ..." حتما فوتبالیان هم با خود اندیشه اند  که اگر لباسشان سفیدی داشته باشد 20 نشوند .

اما این مهم نیست ... مهم برای ملتی که تمام هم و غمش حمایت ازمظلوم و تبری از ظالم بوده ، اگر در برزیل در آن هتل های مجلل و زیر کولر های گازی ؛ حداقل کامنتی ، لایکی (به قول حسنمان ؛ پرزیدنت روحانی را می گویم )  از عراق  کربلا و حرم و بی حرمتی می نوشتند , ازشیعه کشتن و تارمار شدن مسلمان  می گفتند . اما اینها  پیش کش ، از خراب شدن زمین های فوتبال در موصل و بغداد و سامرا که می توانستند ابراز ناراحتی کنند ...

نمی دانم شاید در برزیل ، "غزه" و "عراق" فیلتر است  و گرنه حتما یک حرکت هرچندناچیز از خود نشان می دادند ... حتما همین است چرا که دژاگه در آلمان از غزه در فیس بوکش حمایت کرده بود (دمش گرم ، دلمان را زنده کرد).

اما مستر رونالدو ممنون . خودت قبلا گفته بودی که اگر از اسرائیل تعریف کرده بودی خیلی وقتها قبل می شدی مرد سال فوتبال دنیا . خیلی وقت پیش قراردادت میلیاردی می شد و شاید هم توپ تو هم طلایی می شد .

کریس جان دمت گرم که نرفتی ، تویی که چهارمین بار که دعوتت کردن آنهم با امضای رئیس لعنتی این رژیم منحوسِ آدم کش ، نرفتی اسرائیل . با اینکه می دانستی اگر نروی دیگر برایشان محبوب نیستی  و نشدی آن چنان که در روزنامه شان (هآرتص) فحشت دادند و قراردادهایت هم صفرهایش کم کم ، کم شود ، به گمانم .

اما لیونل دوست داشتنی را کجای دلم بگذارم با این عکسهای اسرائیلیش  ؛ و تویی که چند سال قبل که کمتر می شناختنت رفته بودی فلسطین و بیمارستان ساختی برای این مردم مظلوم ، با اینکه میتوانستی در حیفا باشی و خوش بگذرانی . و جالب است که لیونل در اسرائیل و کریس در فلسطین .

هر چه باشد طعم فقر است که آدم را می سازد ، تو هم فقیر بوده ای کریس ، می دانم آخر خودت گفته بودی که چقدر در کودکی حسرت داشتن خانه مایکل جکسون را داشته ای . از حسرتِ  خانه و غم نبودن پدرت و اسرائیل و لیونل و جام جهانی و ... که بگذریم  .... کریس جان ممنون که آموزاندی فوتبالیست هایمان را درس فتوت .

ممنون


جهت اثبات ادعای نویسنده مبنی بر حمایت رونالدو از فلسطین و غزه لطفا کلیپ زیر را مشاهده فرمایید ....

 

۴۲ نظر
گمـ ـنام

اینجا مجازیست ...

این متن در راستای ادامه متون "جنگ فرهنگی و فرهنگ جنگی" نوشتم . لطفا اگه اون مطالب رو نخوندین ، اول یه نیم نگاه بهشون بندازین و بعد اینجا  و  ما رو مورد تفقدتون قرار بدین .

لینک ورود به صفحه ... جنگ فرهنگی یا فرهنگی جنگی 


اینجا تنها جایی است که اول می توان را سیرت را فهمید و صورت را نه . اینجا خوب است چون همه خوبند و آنچه که میخواهند را میتوان بود. اینجا صورت ها را دیدنی نیست اما همگان سیرت هایشان را اینجا نشان میدهند که اگر میتوان صورت و سیرت را به یکباره دید ... وا اصفا ....
اینجا فضای مجازیست!جایی که کمبود های زندگی بی هزینه جبران میشود!
اینجا مهندس شدن؛پولدار شدن؛ خوشتیپی و زیبایی به راحتی دست یافتنی ست ! تنها با چند کلیک ناقابل .
اینجا مجنونِ لیلی شدن آسان است و از ان آسان تر لیلی مجنون شدن .
اینجا همه فکرشان روشن است ، از نیچه میگوند و همه فرویدی تعبد میکنند . اصولا خدا ، خود باید بهشان بگوید که من هستم و گرنه خدای چندان قاهر و متعالی نیست و اگرم هست باید اثباتش کرد به منش خودشان .
اینجا بی هزینه میتوان بهترین بود! همان گونه که در آرزوهایت هم نمی توانستی متصورش باشی . اینجا همان جایی است که میتوان هرآنچه که میخواهند باشی ، از برای شیرین نمایان خسرو نمایی کنی!

تا به حال از سگت "پاپی" عکسی برایش فرستاده ای ؟!! از سفرت با ددی چطور ، آن هنگام که در خیابان های  شانزالیزه(نام خیابانی است در پاریس) به فکرش بوده و زیرش کامنت گذاشته ای برای مخاطب خاصت ؟!! خدا بیامرزد این فتوشاپ را ...

 اینجاکافی ست کمی صادقانه دروغ گویی ، راستی دروغ را آموخته ای ؟!!

اینجا کافیست که قربانی کنی ! نه اسماعیلت را . بلکه ایمان و شرف و انسانیتت را . آخر اگر عکس سلفی (self) نگذاری کمتر لایکت می کنند این جماعت . به ایمانت آب داده ای که می خواهی قربانیش کنی ؟!!

اینجا همیشه هستند کسانی که تو را درک کنند ، وقتی که خدا برایت دیگر آنقدر کوچکتر از مشکلاتت می شود که دیگر دعا کردنت و عبادتش ، سودی ندارد در حل این مشکلات . اصلا خدایی هست ؟!!

اینجا جایی است که .... 

اما هرچه کرده ای و نکرده ای ... باز آی ، این شبها خداوندی که همیشه در بلک لیستت بوده منتظرت است ...

اگر توفیقی باشد ادامه خواهد داشت ...

 

۱۲ نظر
گمـ ـنام

کاری کرده ایم ؟؟؟

ماه رمضون و تابستون و روزه داری زیر کولر !!! بعدشم بیای  و بگی پس چرا امام زمان نمیاد ، ما که این همه داریم می سختیتم (سختی می کشیم) و جن و ملک در حصرت حرکت بسیار مومنانه ماهستن و دیگه کم کم باید جبرئیل نازل بشه و بگه دمت گرم فلانی !

 .  صبح که قربونش برم به جز راننده های تاکسی و نانوایی سر کوچه (جهت رفاه حال روزه خواران عزیز) فکر نمکنم کسی بیدار باشه ؛ آخه خوابمون عبادته دیگه ما هم که چون نمیخوایم فضیلت خواب ماه رمضون رو از دست بدیم ، از همون اول شروع میکنیم به عبادت .

بعد از اینکه بعلت فشارهای داخلی مجبور به ترک تشک و بالین ملطف میشیم (خداکنه گرفته باشین علتش رو ) تقریبا ساعت و روز حول و حواشیه ظهر رو نشون میدن.

 بعدش هم ماییم و دل ضعفه و تازه انقولت میاریم که "مردم عجب روزه خورایی شدنا . انگار نه انگار " .

هیچی دیگه مفید و سرجمع یه چن دقیقه ای بشه کار کردنمون .آخه یکی نیست بگه همین جوریش مملکتمون تو وقت اضافست با این ساعت کاری بسیار بالا (20 دقیقه در روز) و وقتی که ماه رمضون که میشه به نظرم میرسه به 20 ثانیه در روز . اما این دفعه منظورم حرکت و کار کردن نیست .

شاید این حدیث رو شنیده باشین که حضرت رحمت (پیامبر اکرم(ص)) فرمودن که  " از هیچ چیز به اندازه رفاه زدگی بر امتم بیشتر بیمناک نیستم". ماه رمضونی همه چیز رنگ و بویی دیگه ای میگیره  از تبریک گفتن ماه رمضون و التماس دعا گفتن خانم ...... که عکسای بی حچابش رو میذاره تو صفحه شخصیش گرفته تا اون بنده خدایی که بعلت ضعف بنیه جسمانی (با قدی در حدود درخت و وزنی بالغ بر گوساله).

 

(به هر حال یکی از این دو تیم میزبان بوده)  

  اما اینا بازم قشنگن (ازشون انتظار بیشتری نداریم آخه ) ولی امروزه از رفاه طلبی  و مستولی شدن روحیه تنبلی و دل خوش شدن به ظواهر اسلام. دیگه چندان تعجب نمی کنیم از دیدن ماشین شاسی بلند حاج آقاها . دیدن تسبیح عقیق و نگین دو سه کیلویی رو دست .

چقدر عادی شده گرفتن افطاری توی هتل ها و رستوران ها (قربة الی الله ) . عروسی های آن چنانی بچه مذهبیا (ظاهرا) توی هتل و مهریه های 1000 سکه ای .

اما این قشر مسلمون که از همون اوایل اسلام بودن و تا آخر هم هستن . اصلا اونا به ما چه ؟ من حرفم با تویه داداش من / خواهر محترمم تو دیگه چرا؟ بابا تویی که میدونی رهبرت تنهاست  و از بس که هیشکی رو نداره به من و تویی که هنوز جوهر مدرک فارغ التحصلیه دبستانمون خشک نشده ، میگه افسر اونم از نوع جنگ نرمش ، یا اینکه آقا تو حسرت یه پیرمرد باشه تا این جو فتنه آلود منافق پرور رو روشن کنه و بیاد و بگه " این عمار ؟؟؟؟ "

. واقعا ما چیکار کردیم ؟ اگه درس و دانشگاه بهونه مونه ، چن تا اختراع یا دستاورد علمی داشتیم ؟ اگه داریم  کار میکنیم ، واسه چن نفر نون دونی درست کردیم ؟ اصلا دست چن نفر رو گرفتیم بیاریم مسجد ؟ اصلا هنوز مومنیم نه ببخشید هنوز مسلمونیم  ؟

ادامه حرفام باشه تا بعد...   

۱۰ نظر
گمـ ـنام