روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۲۴ مطلب با موضوع «فرهنگ نامه :: نیشتر نامه» ثبت شده است

آنان که ماندن مجنون نبودن ...

مختار: تو چرا از قافله عشق جا ماندی؟
کیان: راه گم کردم ابو اسحاق
مختار: راه‌بلدی چون تو که راه را گم کند، نا بلدان را چه گناه‌؟
کیان: راه را بسته بودند از بیراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نیافتم،
وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود.
مختار: شرط عشق جنون است ما که ماندیم‌، مجنون نبودیم...


اما رهبرم ، میدانم که در حسرت یاران گذشته ات هستی ، که هر وقت دلت می گیرد ، به آنها سری میزنی ، قدمی در میان قبورشان میزنی و همیشه به دنبال رنگ و بویی از آنها هستی. 

اما رهبرم هر چند که شاید شعری بیش نباشد ولی از اعماق جانمان میگوییم که " از تو به یک اشارت ، از ما به سر دویدن ...."

۶ نظر
گمـ ـنام

دنیا خودت را آماده کن ....

منتظر اذن رهبریم تا بار دیگر جهانیان شاهد دستانی باشند که خود گره بر پوتین جوانانشان می زنند. خود لباس رزم بر تن پاره های تنشان می پوشانند که تداعی گر این نکته که اشک بر حسین ، رشک از دلشان ربوده است. و بنمایانند وجهی از دیگر از سند مظلومیت مولایشان و فرزندان طاهرش. 

ای دنیا .... تو که با همه زیبایهایت ، با همه دلخوشی هایت ، تمام قد و با تمام قوا کمر به فریفتن همگان بسته ای ، چه شده است که تا نام حسین  از لسان یکی از مسافرانت می شنوی ، رعشه بر اندام سالکانت می افتد که گویی تمام آمالشان همه و همه به یکباره ، نیست شده است.

ای دنیا ...همین جا و از همین معبر (دیار مولای غریبمان رضا(ع)) به تو و همه ی محبین و سالکینت می گوییم ، خود را آماده کن و تمام ادوات و متعلقاتت را بسیج کن ، چرا که مولایمان مهدی در راه است .

خودت را اماده کن که چراکه دیگر نمی گذاریم عاشورایی بیاید که تو دوباره کربلا را رقم بزنی.

 

۱ نظر
گمـ ـنام

و باز شدیم مشغول ...

از اون روزی که مردم دنیا ورزش رو شناختند تا امروزی که ورزش شده است حرف اول همه سرگرمی بشر و اینکه ورزش بعنوان اصلی ترین مفهوم برای اشتراک فرهنگ ها و محلی شده است برای بیان حرفاهای ناشنیدنی ، زمان زیادی نیاز نداشت.

اما در بین همه ورزش ها ،  اختلاف اهمیت فوتبال و زمین سبز ، با دیگر زمینه های ورزشی ، به میزان اختلاف آسمان است و زمین . از میزان سرمایه گذاری سالانه گرفته تا میزان صرف وقت انسانها برای دیدن و بازی کردن این ورزش بسیار بیشتر از ورزش های رتبه های بعد است .

اما هدف حقیر از نگارش این مقاله فوتبال و آنالیز جام نیست ! (جهت شفاف سازی برای خوانندگان معزز)

نمی شود خرده گرفت براین آمار 2.5 میلیاردی تماشگر بازی اول این جام ، چراکه در همین مملکت خودمان یا اصلا همین خوابگاه دانشگاه (جهت حفظ آبرو نتوان گفت نامش) استقبال از بازی های جام و پیگیری اخبار مربوطه در صدر اخبار مورد توجه یک انسان فرهیخته (فرهیخته نما) قرار گرفته است ، حال در جامعه ای جهانی با جمعیتی 8 میلیاردی این عدد چندان غریب نیست.

اما شما وقتی بتوانید ذهن 2.5 میلیارد را بعنوان تماشاگر و جمعیتی در حدود 4 میلیارد را غیر مستقیم درگیر کنید که اشخاص حاضر شوند به خاطر اهمیت این جام سایر امور را متناسب با این پدیده تنظیم کند ، کارمند ساعت خواب خود ، دانشجو ساعت مطالعه ، فروشندگان نیز تهیه ملزومات دیدن یک بازی زیبا را با خانواده و یا دوستان فراهم کنند ؛ همه و همه به نوعی خود را درگیر کرده اند .

حال چگونه می توان این فرصت استثنایی را برای دور نگه داشتن اذهان مردم جهان از وقایعی که مورد تنفر جهانیان است ، به راحتی از دست داد .

چه فرصتی برای دور نگه داشتن ذهن مردن از تجاوز به سوریه بهتر از المپیک لندن ؛ یا اینکه جام جهانی آفریقای جنوبی بهتر باشد برای گمراه کردن رسانه ها از حادثه ی تجاوز به غزه و اکنون هم باز جام جهانی  شد و جنگی هم آغاز .

المپیک 1948 = اعلام موجودیت اسرائیل

جام جهانی 1982 = حمله رژیم صهیونیستی به لبنان

جام ملت های اروپا 1992 = قتل عام مردم بوسنی توسط اروپا

جام جهانی 2006 =جنگ 33 رژیم صهیونیستی علیه لبنان

المپیک 2008 = حمله روسیه به گرجستان-رژیم صهیونیستی و بازهم غزه

جام جهانی2010 = محاصره غزه و حمله به کاروان آزادی

المپیک 2012 = جنگ سوریه

جام جهانی 2014 = حمله داعش

دیگر این مسئله اینقدر تگراری شده است که می توان پیش بینی کرد که در سال 2018  کجا باید بجنگیم و بجنگانیم .

اما از همه اینها اگر بگذریم ، الان ما هستیم و بحث تجاوز . شاید بتوان تحمل کرد تجاوز به قبر صحابه پیامبر ، اما دیگر چگونه توانیم آرام کنیم درد تعدی به سامرا را ، هتک حرمت به کربلا و نجف را .

و در انتها جمله ای که میتوان گفت این است که دوستان بصیر باشید تا سرگرممان نکنند که آفت جماعتی انقلابی خواب است ، خواب .

 

۴۴ نظر
گمـ ـنام

یا علی(ع) ، درویش و صوفی نیستم !!!

نمی دونم که واژه لعنت الله جایز این شخص و مریدانش هست یا نه ! ولی چیزی که میدونم اینه که خداوند بدعت گزاران دین رو لعنت کرده .

نمیدونم که این آقای  بــــــــــــــوق چجوری میتونه جواب خون شهدا رو بده ولی ای کاش مردم کشورم هر روزآگاهیشون بیشتر بشه که یه همچین آدمی که رو حتی نمیتونه قرآن رو از رو بخونه رو  رو قطب ندون. 

والا من بعنوان یه گنابادی میگم که مردم شهرم به خون این مردک و اطرافیانش بدجوری تشنن .

شاید بگین که چی شد یهو یاد این مردک و طیف خبیثه رو کردم ، یکی از دلیلاش این حدیث نبویه 


 قال رسول الله (ص) : من اعرض عن صاحب  بدعة  بغضا له  ملا ا لله قلبه یقینا و رضا .

هر که از سر بغض و دشمنی از بدعت گزار اعراض کند  خداوند دل او را آکنده از یقین و خشنودی نماید


یا علی(ع) ، درویش و صوفی نیستم !!!
فاش میگویم که کوفی نیستم...

یاعلی لعل عقیقی جز تو نیست
هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست

لنگ لنگان طریقت را ببین !
مردم دور از حقیقت را ببین !

مست مینای ولایت نیستند
سرخوش از شهد ولایت نیستند

خیل درویشان ، دکان آراستند
کام خود را تحت نامت خواستند

خلق را در اشتباه انداختند
یوسف ما را به چاه انداختند

کیستند اینان؟؟؟ رفیق نیمه راه
وقت جانبازی ، به کنج خانقاه

فصل جنگ آمد ، تماشاگر شدند
صلح آمد ، لاله پرپر شدند

دل به کشکول و تبرزین بسته اند
بهر قتلت ، تیغ زرین بسته اند

موج ها از بس تلاطم کرده اند
راه اقیانوس را گم کرده اند

یا علی(ع) ، بار دگر اعجاز کن
مشتهای کوفیان را باز کن...!!!


خدایا اولا دشمنان ما رو هدایت کن و اگه دیگه هدایت شدنی نیستن ، خدایا هرچه زودتر نابودشون کن

۵ نظر
گمـ ـنام

نامه ای به خواهرم ....

اصلا کی میگه اشکال داره ؟ آقا جون من میخوام به خواهرای هم میهنم ، اونایی که عاشق مهدی فاطمه هستن و شیدای حسین ، نامه بنویسم . اصلا هرچی میخواد بشه بشه .


از : من یک دانشجوی بیدار مسلمان

به : همه خواهران این مرز شهید پرور 

سلام بر همه‌ی خواهرانم.

سالیان سال، سوالاتی از این دست، ذهنم را اشغال کرده بود که :

چرا نگاه غمگین دختران کوچک، دلم را می‌لرزاند و تبسم شیرینشان روحم را به وجدمی‌آورد ؟

چرا بغض کودکانه و لب‌برچیدنشان مرا بی‌تاب می‌کند و گریه‌شان امانم را می‌برد ؟

چرا بزرگترین فاجعه‌ی عالم برای من کتک و سیلی خوردن دختران است ؟

چرا انحراف و ابتذال دختران و زنان بسیار بیش از گمراهی پسران و مردان ، جانم را می‌گذازد و روحم را تخریب می‌کند ؟

سوالهایی از این دست را که اگر پیش روی روانشناسان فاقد شعور- و اگر چه مدعی- بگذاری ممکن است هزار جور تخیل فرویدی و فمنیستی از آن در بیاورند.

خوشبختانه حرفها و تحلیل‌های این عالمان بی‌محتوا و اندیشمندان کج اندیش هیچ وقت برای من مهم نبوده است . برای من مهم این بود و هست که رمز این تعلق خاص و حساسیت ویژه را بفهمم.

همین جا تاکید کنم که این جنس از ارادت به دختران و تعطیم و تکریم زنان ماهیتا متفاوت است با آنچه مدعیان دفاع از حقوق زنان در ایران و جهان می‌گویند و عمل می‌کنند. این ها زن را ذاتا موجودی کوچک و حقیر و افتاده می‌دانندکه باید زیر بغل هستی‌اش را گرفت و از جا بلندش کرد و ماموریت خود را انجام این عملیات می‌شمرند. و بدبختی مضاعفتشان این است که گمان می‌کنند تجلیل و اکرام از مقام زن ،ارتقای زن تا شانه‌ی مردان است.

در حالی که به اعتقاد من برابری با مردان ،اصلا برای جنس مونث ارتقا نیست، تنزیل زن از آسمان به زمین است.

این کسانی که مدعی دفاع از حقوق زنانند ، زن باشند یا مرد ، فرقی نمی‌کند، اغلب در جهل مرکب به سر می‌برند. نه زن را می‌شناسند و نه مرد را.

اگر می‌فهمیدند که اصل و وجود و ماهیت زن چیست و از کجاست و آسمان پرواز او چه بیکرانند و عظمت دارد هرگز زن را تا سطح عملگی در بازار دنیا تنزل نمی‌دادند و اعتلا و ارتقای او را برابری با مردان نمی‌شمردند ...

انگار آرام آرام و غیر مستقیم داریم به پاسخ سوال های من نزدیک می‌شویم.

من پس از سالیان سال به این نتیجه رسیدم که این حس و حساسیت من نسبت به دختران ،حس و حساسیتی فطری و طبیعی است.

اگر دیگران و بسیاری از دیگران از تولد پسران خوشحال تر می‌شوند برای این است که پسران در عرصه‌ی عملیات و مناسبات دنیا د از دیدگاه کاملا ابزاری مفیدتر و کارآمدتر می‌توانند باشند.

و این غیر از ارزش ذاتی و ماهوی است.

دخترها از جنسشان از جنس گوهری است که این گوهر ،دردانه‌ی آفرینش است ، محبوب ترین مخلوق خداست. درست مثل یک گلدان که خدا اول او را آفریده باشد و بعد جهان را به مثابه گلدانی برای وجود او طراحی کرده باشد.

خودش تصریح کرده است که اگر به خاطر گل جمال او نبود ، جهان را نمی‌آفریدم.

اگر مردان و حتی بزرگترین مردان ،صنعت خداوندند ،بانوی ما هنر خداوند است.

اگر پیامبر اعظم(ص) عقل آفرینش است و مولا علی(ع) قلب آفرینش ، زهرای مرضیه جگر خلقت است.(.جگرخلقت را خون کردند آنها که ... بماند)

اگر سیب زمینی و پیازی در لجن افتاده باشد . شما راحت از کنار آن می‌گذرید و حتی رغبت نمی‌کنید که دوباره به آن نگاه کنید. اما اگر گوهری گرانسنگ را در متعفن‌ترین لجن ها ببینید، بی‌تردید برای نجات آن تلاش می‌کنید و لااقل بی‌حسرت از کنار آن نمی‌گذرید.

این است که انحراف و ابتذال دختران و زنان بسیار بیش از گمراهی پسران و مردان ،جان را می‌گدازد و روح را تخریب می‌کند.

مبادا از این دنیا تحقیر و تنزل جنس مذکر استنباط شود. مقصود من ابدا این نیست.گوهر وجودی انسان اعم از زن و مرد غیرقابل خدشه است.

عرض من این است که مطبوع ترین ، لذیذترین و مفیدترین غذای زمینی به هر حال با مائده‌ی آسمانی قابل مقایسه نیست.

از بیان همه‌ی این مقدمات که طولانی هم شد ، مقصودم این است که :

شما خواهران خواه و ناخواه از آسمان آمده‌اید و دانسته یا ندانسته به آن گوهر ازل و ابد متصلید ، این شأن و منزلت را حفظ کنید.

والسلام.  / تلخیصی آزاد از کتاب نامه ای به دخترم

۸ نظر
گمـ ـنام

چت روم و ما ادراک الچت روم ...

در راستای مبحث جنگ فرهنگی و فرهنگ جنگی این دفعه موضوع مورد بررسیمون رو چت روم ها قرار دادیم . اگه بازم عمری به دنیا باشه ، این موضوع رو مبسوط در چند گزارش شرح خواهیم داد .

لینک دسترسی به آرشیو مطالب جنگ فرهنگی و فرهنگ جنگی اینجا کلیک نمایید.


 


چت روم

 اینجا دوستی معنی ندارد اگر هم حرفی با رنگ‌وبوی دوستی ردوبدل می‌شود دروغی است مصلحت‌آمیز که هر دوطرف از پوچ بودن آن مطلعند.

اینجا فقط و فقط قانون تجارت حکم‌فرماست و در این قانون پول پراهمیت‌تر از هر چیز دیگری‌است…

 

تاثیر دنیای مدرن و مجازی امروز بر روابط، معضلات و پدیده‌های دنیای حقیقی به‌حدی بوده که تصور آن هم باور نکردنی است. دنیایی که با تغییر در ورودی‌ها بسیاری از پدیده‌های شناخته‌شده دنیای دیروز را به پدیده‌هایی نوین بدل کرده و واکنش‌های معمول به کنش‌های گذشته را در ارتباطی بی‌معنا و بعضا در خلاف جهت با کنش‌های فعلی قرار داده‌است.  به‌عنوان مثال خانواده‌هایی که تاچندی‌پیش برای محافظت از فرزندانشان ارتباطات خارج‌از خانه را کنترل می‌کردند و  از نظرشان محیط خانواده تنها محیط امن بود، امروز با پدیده‌ای روبرو هستندکه همه دنیای خارج از خانه را با تمامی‌بزرگی و خطراتش به داخل خانه و حتی در اتاق خواب کوچک فرزندان جای داده‌است…

 

اینجا یکی از هزاران چت‌رومی‌است که برای آشنایی دختران و پسران مهیا شده تا در محیطی امن با یکدیگر آشنا شوند. وارد شدن به این چت‌روم چندان سخت نیست ولی به‌قول امید ۱۹، خارج شدن از آن به‌سادگی ورود به‌آن نیست! امید ۱۹ که سرعت تایپ کلماتش به‌جرات از یک تایپیست حرفه‌ای بیشتر است مدعی است که مشتری پر و پا قرص و ثابت اینجاست.

 

و البته در پیشانی برخی از این چت‌روم‌ها جمله‌ای کار شده که ادعای نظارت بر روم را به‌چشم می‌کشد.

 

او می‌گوید: «اینجا محلی برای تجارت است نه آشنایی و دوستی. افراد اینجا یا دزدهایی هستند که از مشتری‌های گذری شارژ تلکه می‌کنند یا زنان و دخترانی هستند که به‌‌بهانه تن نمایی گدایی شارژ می‌کنند»

 

امید توصیه می‌کند: «برای خودت می‌گم این چت‌روم‌ها از شیشه هم اعتیادشون بیشتره. پات که به اینجا باز بشه دیگه جمع کردنش به این سادگی‌ها نیست. کار هر روز و هر شبت میشه سرک کشیدن و …» و قبل از اینکه منتظر عکس العملی بماند با شکلکی خداحافظی می‌کند و در هزارتوی تالارهای گفتگوی مجازی گم می‌شود!

 

x21 یکی از این تن نماهاست که با یک بیوگرافی مختصر و تلگرافی خودش را اینچنین معرفی می‌کند: «اسمم ثمر. ۲۱ سالمه. ساکن تهران و دانشجوی شهرستانم. با تلفن و وب‌کم بیزینس می‌کنم» آنقدر عجله دارد که خودش پیش از آنکه جوابی برایش دست و پا کنم ادامه می‌دهد: «برای اینکه مطمعن {مطمئن} شی دخترم چن‌ثانیه وب‌تست هم میدم» تناقض میان غلط‌های تایپی و ادعای دانشجویی‌اش بدجوری توی ذوق می‌زند ولی خودش بی‌تفاوت به این تناقض ادامه می‌دهد: «وب تستم هم کاملا لایوه و هر کاری که بخواهی آناً انجام می‌دهم تا بفهمی‌ فیلم ضبط‌شده نیست. بعدش یه شارژ ۱۰ هزار تومنی می‌گیرم و کارم رو شروع می‌کنم» در نهایت هم تاکید می‌کند: «صورتم رو نشون نمی‌دم ولی اگه طالب باشی ۵ هزار تومن میره روی قیمت. در ضمن اگه بخواهی بیرون هم قرار می‌گذارم»

 

ساناز هم که یکی دیگر از این خودنمایان جنسی در اینترنت است تاکید دارد: «من با هیچ‌کس قرار حضوری نمی‌گذارم و تنها از طریق اینترنت با مشتری‌ها ارتباط دارم» او بر خلاف دیگران دلیل این تن‌نمایی اش را تنها نیاز مالی عنوان می‌کند و می‌گوید: «می‌دانم که در اصل این کار درستی نیست ولی من تنها هستم و چاره‌ای جز این‌کار ندارم. اما با همه این حرفا من برای خودم خط قرمزهایی دارم و برای همین هیچ‌وقت قرار حضوری با مشتری‌هام نمی‌گذارم»!

 

از چت‌روم بیرون می‌آیم و بار دیگر با نام یک دختر وارد تالار گفتگو می‌شوم. همزمان با ورود به این تالار با هجوم پیام‌های متعدد و مختلف شوکه می‌شوم. از میان آن‌ها امید۷۴ توجهم را جلب می‌کند که ۱۶ ساله و اهل تهران است. با یک سلام سر صحبت را باز می‌کنم که در جواب می‌گوید: وب می‌دهی؟!  وقتی می‌گویم نه شروع می‌کند به بالابردن قیمت و به‌اصطلاح مخ زدن: من از اون مشتریای دائمیم و اگه وب واقعی بدی ۲۰ تومن هم می‌دم.

 اگه قرار هم می‌ذاری پایه‌ام و این هم شماره من… بزنگ/تسنیم.

 

 

متاسفانه این تنها گوشه‌ای از انبوه مکالماتی است که هر روز و هر ساعت در ده‌ها تالار گفتگوی اینترنتی صورت می‌گیرد

 

 

از نکات جالب دیگر اینکه شخص علی رغم اینکه می داند طرف مقابل دروغ می گوید بازهم شیفته ی حرفهای پوچ و بی اساس اومی شود، که متاسفانه این اعتماد سهل انگارانه ، در اکثر مواقع دامن گیر نوجوانان کشور که درصد بالایی را دختران تشکیل می دهند ، می شود.

اما گذشته از ماهیت بی اساس چت روم ها نگاتی جالب توجه مبنی بر طراحی های کاملا یکسان آن سایتهاست . مهندس م.ق که خود از طراحان سایت بوده می گوید :  " یکسان بودن طراحی سایت برای شرکتهای سازنده ی یکسان امری بسیار طبیعی است و در خیلی از موراد ما شاهد طرحی  مشابه در سایتهای خبر که اصول مشابه دارند هستیم ؛ اما در چت روم ها که هر یک ادعا اسقلال خود از دیگری را داشته ، این تشابه بیش از اندازه ؛ چندان طبیعی نیست . گذشته از بحث طراحی یک سایت ، هزینه نگهداری و نظارت بر سایت بوده که  که با توجه به درگیر کردن بخش وسیعی از هاست شرکت ارائه دهنده و با توجه به اینکه هیچ گونه تبلیغات درآمد زایی این چت روم ها ندارند ، باید به این امر مشکوک بود که چرا اشخاصی حاضرن هزینه ای را بکنند در حالی کهه هیچ سودی برای آنها نداشته باشد .

و از همه ی اینها بدتر ، لینک در لینک شدن اینهاست.برای مثال کافیست شما وارد یکی از چت روم های شلوغ شوید ، با اولین کلیک چت رومی جدید باز می شود که باز با اولین کلیک در چت روم جدید شما وارد چت رومهای دیگری می شوید  ، که به شخصه انتهای برخی از آنها را نتواستم ببینم . حال این سوال که چرا یک چت روم حاضر است برای رقیبان خود تبلیغات کند ، رقیبانی که به طور کاملا اتفاقی مشابه به شما هستن و هیچ کدامشان نیز قصد درآمد زایی ندارید. به راستی نباید تعجب کرد " ؟؟؟

 

این بحث ادامه خواهد داشت ...

 

۵ نظر
گمـ ـنام

فرهنگ جنگی یا جنگ فرهنگی 2


ادامه از بخش اول       

در بخش قبل     (==> فرهنگ جنگی یا جنگ فرهنگی 1 <==)      با هم به این نتیجه رسیدیم که آقا ما از هر جهتی که فکر کنیم دشمن داریم و داریم می جنگیم یا اینکه می جنگونمون. اما یه سوال بخش های نظامی و اقتصادی و سیاسی  خوب که مشخصه و چندان نیازی به توضیح نداره ، ولی این قضییه جبهه فرهنگی و جنگ فرهنگی دیگه چیه ؟

هر گروهی که جنگ می کنه یک هدفی باید داشته باشه برای جنگیدنش و اگه شما ندونی که با این جنگت قراره چی به دست بیاری ؛ اصلا جنگیدنت معناش رو از دست میده . نادرشاه تا وقتی که مطمئن نشده بود با جنگ با هندوستان میتونه صاحب کوه نور و دریای نور بشه ، هوای حمله به هند رو به سرش راه نداد.

همین صدام ملعون خودمون هم هوای حاکمیت به خوزستان ایران بود که مثل خوره افتاده بود تو جونش و مجبورش کرد تا 8 سال در عین بی گناهی یک جنگ وحشتناک رو به ما تحمیل کنه.

حالا ما که داریم ادعای جنگ فرهنگی می کنیم ، چی داریم که اینقدر دشمن دوست داره تا از بین ببردش و یا اینکه به دست بیاردش ؟

برای این موضوع میشه از تاریخ کمک گرفت ؛ از دوره صفویه بود که کم کم پای خارجکیا به میهنمون باز شد ، شاه عباس وقتی که دید که دیگه نمیتونه با نیزه و شمشیر علیه توپ و باروت سنگین عثمانی مقاومت کنه  ، ناچار دست به دامن پرتغالیا شد . اونها هم از خداشون بود ، آخه هر چی بود ایران دشمن دشمنشون بود ، پس می شد بهش اعتماد کرد و اگه ایران قوی میشد ، عثمانی ضعیف می شد.

خلاصه این فتح باب همچنان ادامه پیدا کرد و در همون حد توپ و باروت خلاصه نشد . اوج دخالت فرنگیا رو میشه در دوره قاجاریه دید ، آخه نه اینکه اون شاهان خیلی قدرتمند و با عزت بودند  و از بس که دلشون به حال روس و ترک و ... می سوخت ، هی این مملکت و ملت بدبخت رو تیکه تیکه می کردند ، برای اینکه بتونن به هر قیمتی که شده شاه بمونن تا زن بارگیاشون یه وقت کم نشه ، آخه ناصر الدین شاه از همون موقع می دونست که باید به فکر افزایش جمعیت باشه و ناقابل 57 تا زن بیشتر نداشت ، یا اینکه اکثر شاهزادگان جهت همدردی با جماعت معتاد آینده ایران و پیشرفت علم حساس تریاک گیری و صنعت وافور سازی ، بساطشون همیشه به راه بود.

بگذریم از شرح مبسوط قاجاریون خودشون هم عاجزن آقا و ما رو چه به این حرفا.

خب این بنده های خدا ، که حسابی بهشون مزه داده بود شاهی و زور گویی ، حاضر شدن به قیمت امضای ترکمنچای ها و گلستان ها و ... اون خارجکیا رو در خصوصی ترین امور کشور دخالت بدن.

مثلا ترکمنچای رو نوشتن که ایران دیگه حق نداشته باشه  از مردم مظلوم قفقاز و شیعیان آذربایجان حمایت کنه ، آخه روسها می دیدند که اگه بخواد یه روزی علیه اونا قیام کنه و از مردن نترسه همین شیعه ها و مسلمونای اون ناحیه هستش. از طرفی دیگه خوب ایران مردمش یه جوری بودند که تاریخ اون موقع می گفت که اگه بزنه به سرشون و سلسله بعدی که بیاد روی کار دمار هر چی روس و اجنبیه درمیاد.

واسه همین هرچی بلد بودند و تونستند به کار می گرفتن تا ایران ، ایران نشه....

ادامه دارد (اگه عمری باشه به دنیا)...

 

۱ نظر
گمـ ـنام

فرهنگ جنگی یا جنگ فرهنگی 1

بخش اول 


قدیما که جنگ می شد ، دو جور جنگ می کردند ، یه مدلش این بود که همشون همگی همزمان تو جنگا شرکت می کردند و هر کی هر چی می تونست رو علیه دشمن به کار می گرفت ، یکی با گرز و یکی با شمشیر.اصلا مهم نبود  که طرفت کیه و با چیه . فقط  بزنش و از بین ببرش ، این غایتش این مدل جنگیدن بود.

اما یه مدل دیگه این بودش که متناسب با هم می جنگیدن ، یعنی مثلا یه جنگجوی تنومند با هم قد و قواره ی خودش پیکار میکرد و سواره با سواره بود . این جور جنگیدن ها  طرفدارای بیشتری داشت ، اگه هم به تاریخ اسلام رجوع کنیم ، می بینیم که غالب جنگهای اسلام از این نوع بودش .

حالا هدفم از گفتن این موضوع چی بود ! باید قبول کنیم که ما الان تو جنگیم ، باید باور کنیم که ما دشمن داریم و این عین حماقته که دشمن رو فراموش کنیم و بگیم  که بابا اون سرش شلوغ تر از اینه که بیاد و با ما درگیر بشه . مگه جنگ فقط به اینه که توش توپ و تانک و دود  و آتیش باشه ؟

اصولا جنگها به این خاطر شروع میشه که علت مایه اخلاف شده ، حالا از نوع اعتقادی (اسلام  و مشرکین)، سیاسی (جنگهای جهانی ) و یا اقتصادی (پادشاهان ایرانی مثلا نادرشاه افشار) .

خب ما الان دقیقا تو کدومش هستیم ؟ اگه بگیم چون ما علمدار تشیع تو جهانیم بیراه نگفیتم . تنها ملت حامی مظلومین و معاند ظلم و فساد دروغ نگفتیم . پس اگه ما از مظلوم حمایت کنیم ، یک طالمی هست که ما ازش تنفر داشته باشیم خب پس دیگه یه جور از دشمنای ما میشن همون ظالما. یعنی اعتقادی با هم مشکل داریم.

اگه بگیم که ما دومین کشور نفت خیز و گاز خیز جهانیم ، بزرگترین دارنده معادن و مخازن فلزی و غیر فلزی هستیم ، کذب نگفتیم . خب شما اگه یه تیکه جواهر دست باشه بری تو خیابون و به همه نشونش بدی یکی پیدا میشه که هوای سرقت کردنش از شما بزنه به سرش . یکی دلش هوس میکنه که همچین نفت مفت بیاد تو رگ صنعت کشورش . یعنی خیلیا هستن که چشم طمع دوختن به اموال ما . میگین نه ! از همون قدیما که اسکندر حمله کرد شما شروع کنین تا همین جنگ با عراق  ، اصلا نمی دونم نفت ما چه مزه ای میده که همه مشتاق خوردنش هستن . پس ما دشمن اقتصادی هم کم نداریم .

سیاسی هم دیگه توضیح نمی خواد. شما وقتی تونستی نشون بدی که میتونی با دست خالی یه نظام مستبد و خونخوار رو بندازی بیرون و حکمتت تماما مردمی باشه و از اون جالبتر اینکه به سرعت پیشرفت کنی ، یه همچین حکومتهای هستن تو عالم که مرامش مثل رفتار همون  شاه و خاندانشه . یعنی ما شدیم خار تو چشم هر چی حکومت ظالم و مستکبره تو عالم . شما از مصر و تونس  و لیبی شروع کن که خودشون انقلاب کردن تا ونزوئلا که مردمش با هم علیه آمریکا و غرب قیام کردن. از حزب الله که  وقتی دید ما تونستیم عراق رو بنشونیم سرجاش شروع کن تا حماس که الان هر جایی که میره میگه مقاومت آخه دید که مقاومت بود که ما رو تونست جلوی شاه و شاه دوستا پیروز کنه. خوب دشمنای سیسایمون هم که شدن بی شمار.

اما از همه اینها مهمتر فرهنگمونه.تا حالا بحث قومی و ملیتی بود . ایران بود و کشورهای دیگه . جنگ و جنگجو کاملا مشخصه و آشکار.دشمن رو میشه دید و حرکاتش رو زیر نظر گرفت ولی فرهنگ جنسش با موارد قبلی به کل فرق میکنه .

اصلا دشمن کیه ؟ کجاست ؟ ما نیروهامون کین و کجان ؟ با چی بجنگیم ؟ کجاها رو بمباران کردن تا الان ؟ هدف بعدیشون چیه و کجاست ؟ و هزارتا این جور سوالا که باید خوب و منطقی به تک تکشون جواب داد.

اگه عمری باشه به صورت ساده و کامل این موضوع در آینده شرح خواهیم داد ، اگه عمری باشه به دنیا

یا علی

 

 

۶ نظر
گمـ ـنام

آهای دانش جو

همواره دانشگاه و دانشجو از مهمترین و حساس ترین لغات جامعه معنایی کشور بوده است . از واقعه ی شهادت 4 تن از دانشجویان در 16 تیر گرفته تا انقلاب و جنگ و کوی دانشگاه و فتنه و ... . اما چرا ؟

واقعا چرا این همه تشنج  و حساسیت در جامعه ای که نامش عجین با علم و پژوهش است ، قرار دارد .


دیدگاه اول :

این نشان دهندهی بیداری جامعه جوان و فرهیخته کشور است ، که باعث بیداری شدن سایر اقشار حامعه نیز می شود ، برای مثال ماجرای جاسبی و دانشگاه آزاد که دانشجویان مبدا حرکت بودند و یا واقعه تسخیر لانه جاسوسی که امام از آن بعنوان انقلاب دوم یاد کرده اند.پس سیاست و بیداری جز ذات این قشر است

 

دیگاه دوم :

باتوجه به نوپا بودن نظام جمهوری و حمله ی همه جانبه دشمن از تمام  جوانب ، دانشگاه و دانشگاهیان باید به مثابه سربازی و یا در درجه بهتر همانند افسری کارکشته باشند و کشور را در قبال این تهاجمات آماده و مقاوم نمایندو آنها بایند با تکیه بر علم و تلاش خود جامعه را بهتر و سالم تر هدایت کرده و از تلاش در امور واهی و بی سود به شدت پرهیز نمایند.


دیدگاه نیشتر:

این دو نگرش مهمترین تنازعات فکری در مورد فعالیت دانشگاه بود ، اما به راستی چرا وضع کنونی این مهم جامعه ، اینقدر نامطمئن و متغییر شده است ؟

در ابتدا کلام ، به لغت دانشجو مجددا می نگریم . دانشجو یا دانش + جو

اصلا خود کلمه دانش به چه معناست ؟

در ادبیات فارسی این لغت مترادفات زیادی دارد مثلا آگاهی ، علم ، تجربه و ...

اما چرا "دانش" انتخاب شد. "دانش" یعنی آن چیزی که دانستن آن نه تنها مفید بلکه واجب است . و "دانش جو"  جوینده آن دسته از علومی است که برایش داستن آن واجب و ضروری است .

 

از این پس در مقلاتی دنباله دار به بررسی نقش دانشجو و داشگاه در حوادث قبل ،حین و بعد انقلای خواهیم پردخت .

اگر توفیقی باشد

ان شاء الله.

 

 

۰ نظر
گمـ ـنام

وجه تسمیه 2

«نیش‏تر» پدیده ‏ای است حد فاصل جوالدوز و میخ طویله، که در زمان‏های قدیم ابزار دست آدم‏های فاصد بوده است! (بی جهت خیال بد نکنید! در همان زمان قدیم به جراح می‏گفته‏اند فاصد!)

و البته در همان زمان قدیم وظایف «نیش‏تر» عبارت بوده است از:

الف- سوراخ کردن

ب- داغ کردن

ج – سوراخ کردن و داغ کردن هم‏زمان!

بر همین اساس بعید است گذشت زمان و حتی سیطره مدرنیسم بتواند در وظایف «نیش‏تر» تغییری حاصل کند! به عبارت دیگر امروزه روز و تا اطلاع ثانوی «نیش‏تر» همان وظایف سنتی خود را بر عهده دارد و این چیزی هم که الان در دستان شماست «نیش‏تر» است! یعنی قرار است سوراخ کند و بسوزاند! آن هم چشم و دل خیلی‏ها را!

(البته اگر بعضی‏ها به صورت خود خواسته زمینه‏ای فراهم کنند تا جای دیگرشان بسوزد دیگر به کسی مربوط نیست! هدف پدیدآورندگان این اثر صرفاً چشم و دل آن بعضی‏ها بوده است!)

شیوه ‏ی استفاده از «نیش‏تر» چندان دشوار نبوده! یک آدم فاصد، «نیش‏تر» را داغ کرده و توی غده‏های چرکین آدم‏های مریض فرو می‏کرده و در نتیجه بوی گند، عالم و آدم را فرا می‏گرفته و البته در بسیاری از موارد و در افق درازمدت یا میان‏مدت منجر به شفای بیماری می‏شده است!

لازم به ذکر است که گه‏گاه از «نیش‏تر» برای فروبردن در قلب برخی افراد هم استفاده می‏شده که چون این قسمت بدآموزی دارد از پرداختن به آن خودداری می‏کنیم اما این را از همین اول گفتیم که نمونه‏های مدرن برخی‏های فوق‏الذکر یک دفعه دست روی قلب‏شان نگذارند و داد نزنند که آخ قلبم! چون بعید نیست همین «نیش‏تری» که در دست شماست توی قلب همین برخی‏های معلوم‏الحال و مجهول‏الهویه فرو برود!

آدم‏ها در برخورد با «نیش‏ترِ» حاضر به چند دسته تقسیم می‏شوند:

الف- بعضی‏ها دلشان خنک می‏شود.

ب- عده‏ای داغ می‏شوند (و هم‏زمان داغ می‏کنند!)

ج- قلیلی هم هستند که «نیش‏تر» به کنار، موشک کروز هم چاره‏ی پوست کلفت‏شان را نمی‏کند!

بر این مبنی هیچ مدل بهره‏برداری از «نیش‏تر» را (به دلیل عوارض جانبی قطعی) به گروه‏های زیر توصیه نمی‏کنیم:

* آقازاده‏ها، رانت‏خواران عمده، صاحبان گردن‏های کلفت، مفسدان اقتصادی، اعضا و هواداران مافیای نفتی و آدم‏های بد!

* چهره‏ها و جناح‏های سیاسی، احزاب، گروه‏ها و تشکل‏های غیرمردمی!

* افرادی که مجموع دارایی‏هایشان بیش از ۷۵ میلیون ریال وجه رایج مملکت (با نرخ تورم زمان انتشار«نیش‏تر»!) می‏باشد.

* وابستگان و اعضاء و مدیران عدلیه!

تذکر: «نیش‏تر» را از دسترس اطفال دور نگه ندارید! (لازم می‏شود!)

۰ نظر
گمـ ـنام