مرحوم آیه الله مرعشی نجفی که تشرفات مکرری از او به محضر امام زمان (عج) نقل شده و دیگر خصائص و کمالات او زبانزد خاص و عام است، زمانی فرمودند وقتی که در نجف بودیم، روزی هنگام ظهر، مادرم به من گفت: برو پدرت را صدا بزن؛ تا برای صرف نهار بیاید.
من به طبقه بالا رفتم و دیدم که پدرم، در حال مطالعه خوابیده است.
نمی دانستم چه کنم؟
از طرفی باید امر مادر را اطاعت می کردم و از طرفی، می ترسیدم با بیدار کردن پدر، باعث رنجش خاطر او گردم.
خم شدم و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم، تا اینکه در اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم.
وقتی این ادب و احترام را از من دید، گفت: شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم: بله آقا.
دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پسرم، خداوند عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت قرار دهد».
و من هر چه دارم از برکت همان دعای پدرم است که در حق من نمود و به مرحله اجابت رسید.
پیغمبر هیچ وقت نمی گفت خدایا من را نمیران، اما عالم بزرگ سنی ابن اثیر جزری در کتاب جامع الاصول می نویسد: ام سلمه رضوان الله علیها یک وقت دید که پیغمبر نشسته می گوید: خدایا من را نمی ران! آخه این ها که همیشه ار شوق دیدار خدا بی آر ام بودند، کِی پیغمبر می گوید خدایا من را نمی ران! هیچ وقت در حالات پیغمبر نداریم...
خب نشسته می گوید: خدایا من را نمیران، ام سلمه دنباله را که شنید تعجبش برطرف شد، میگوید یک وقت یادم افتاد که علی در مسافرت است، می دونید این حرف در کجاست؟ در معتبرترین کتاب اهل سنت، جامع الاصول، یعنی مجموع صحاص سته. جامع الاصول فی احادیث الرسول تمام صحاح سته است، ابن اثیر از خودش درآن چیزی ندارد، این حدیث در جلد نهمش است، ام سلمه می گوید یادم افتاد علی علیه السلام در مسافرت است، بعد بقیه را شنید، می گوید:«اللهم لا تمتنی حتی ترینی علیً» خدایا من را نمی ران یک بار دیگر علی را ببینم.
استاد فاطمی نیا
" أَنْ لَا یَعْرِفْنَ غَیْرَکَ "
کاری کن همسرت جز تو مردی را نشناسد . . . . .
امام علی علیه السلام
تحف العقول، النص، ص: 87
جذبه " حضرت رحمان" و "سحر شیطان" آفاقی نزدیک به هم دارند ، اگر چه این هم سانی تنها در ظاهر است نه در باطن . شیدایی حق و مفتون شیطان هر دو ترک عقل و اختیار می کنند ،
آن یکی فرزند عقلش را به قربان گاه عشق عارفانه می برد و این یکی " کازانوا" یی است مسحور زینت شیطانی .
"شهید مرتضی آوینی"
نماز که تمام شد طلبه جوان نشست کنار حاج آقا حائری یزدی
استخاره کردید حاج آقا؟
خـــیره انشالله.استخـــاره چرا؟
طلبه جوان ســــرش را انداخت پایین
خانواده اصــــرار دارندبروند خــــواستگاری
مبارک است انشالله.این که دیگر استخــــاره نمیخواهد
نگران درسهایم هستم استاد.من دلم میخواهد درس بخوانم
لبخند استاد ازشرم طلبه کم کرد
چرا فکرمیکنی ازدواج مانع تحصیل است؟
به نظر من برکات ازدواج حتی به درس خواندنت کمک هم میکند.
استخاره ات هم خیلی خوب است، آیه شریفه بســم الله الرحمـــن الرحیـــم بود.
آن طلبه جوان ازدواج کرد و آنقـــدر درس خوانــــد تاشد
مرجــــع تقلیــــد،آیت الله العظمی اراکــــی...
حالا باز بگین به من که چرا تو این موقع رفتی ازدواج کردی ؟
باور کنید اگه میدونستم ازدواج اینقدر برکات داره ، خیلی سال پیشتر از این ازدواج کرده بودم ...
پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته
فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ...
اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است.
فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند.
اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند.
اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای،
کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ...
"حاج محمد اسماعیل دولابی"