روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تلاش» ثبت شده است

عسر و یسر ...

نیازی به تشریح نیست ....


۰ نظر
گمـ ـنام

یاخیر الرازقین...

یاخیر الرازقین ...

در کافى از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: امیر المؤمنین بارها مى فرمود: بدانید و به یقین بدانید که خداى عزوجل به هیچ بندهاى هر قدر هم تلاشگر باشد و هر قدر زرنگى و چاره اندیشى اش عظیم باشد و بسیار حیله گر و نیرنگ باز باشد اجازه نمى دهد از مقدراتى که او در ذکر حکیم برایش تقدیر کرده پیشى گرفته و آن مقدرات را تغییر دهد. ایها الناس ! هیچ انسانى به علت مهارتش نمى تواند پشیزى از آنچه برایش مقدر شده زیادتر به دست آورد و هیچ انسانى به علت حماقت و کودنى اش پشیزى از آنچه برایش مقدر شده کمتر نمى گیرد. و بنابراین کسى که به این دو نکته علم و اعتقاد داشته و بر طبق آن عمل کند در به دست آوردن بهره اش از سایر مردم راحت تر است، و کسى که به این معانى علم دارد و لیکن بر طبق آن عمل نمى کند در خسارتش از همه مردم خاسرتر و زیانکارتر است، و چه بسیار افرادى که غرق نعمتند ولى خدا به منظور استدراج غرق نعمتشان کرده و چه بسیار گرفتاران و تهى دستانى که خدا خیرشان را در تهى دستى دیده./به نقل از تفسیر المیزان


در کافى به سند خود از ابن ابى عمیر از عبداللّه بن حجاج از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: محمد بن منکدر بارها مى گفت من خیال نمى کردم که على بن الحسین (علیه السلام) فرزندى از خود به یادگار خواهد گذاشت که از خودش بهتر باشد، و چون فرزندش محمد بن على را دیدم رفتم تا او را موعظه اى کنم، ولى او مرا موعظه کرد. دوستانش از او پرسیدند به چه چیز تو را موعظه کرد؟ گفت : روزى که هوا بسیار گرم بود به اطراف مدینه رفتم و به ابو جعفر محمد بن على که مردى تنومند بود برخوردم و دیدم که به دست دو غلام و یا آزاد شده سیاه تکیه کرده است در دل با خود گفتم سبحان اللّه ! مرد محترمى از محترمین قریش در این ساعت روز و با چنین حالتى به دنبال دنیا برخاسته جا دارد او را موعظه اى کنم و حتما این کار را خواهم کرد.

لا جرم به نزدیکش رفته سلام کردم، ایشان در حالى که عرق از سر و رویش مى ریخت با حالتى که بیانگر بى مهرى بود جواب سلامم را داد. عرض کردم : خدا تو را اصلاح کند آیا این درست است که مردى محترم از شیوخ قریش در این ساعت و با این حالت در طلب دنیا باشد؟

و آیا اگر در همین حال اجلت فرا رسد فکر میکنى که در چه حالى از دنیا رفته باشى ؟ فرمود: اگر مرگ من در این ساعت برسد در حالى رسیده که من مشغول طاعت خداى عزوجل هستم و خود و عیالم را از تو و از مردم بى نیاز مى کنم، ترس من تنها از این است که مرگم در حالى برسد که مشغول گناهى از گناهان باشم. گفتم : بله، خدا رحمتت کند تو درست گفتى، من آمدم تو را موعظه کنم تو مرا موعظه کردى.

و در همان کتاب از عبد الاعلى مولاى آل سام روایت کرده که گفت : روزى تابستانى که هوا بسیار گرم بود در یکى از راههاى مدینه به امام صادق (علیه السلام) برخورده عرض کردم : فدایت شوم آیا با آن وضعى که نزد خداى تعالى و با آن قرابتى که نسبت به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) دارى در مثل چنین روزى چرا خود را به زحمت مى اندازى ؟ فرمود: اى عبد الاعلى به طلب رزق برخاسته ام تا از کسى مثل تو بى نیاز باشم./به نقل از تفسیر المیزان


بین اعتقاد به اینکه رزق تقسیم شود، و بین امر به طلب رزق منافاتى نیست و این معنا روشن است.

نتیجه : یاایها الناس... تزوجوا....

۱ نظر
گمـ ـنام

کاری کرده ایم ؟؟؟

ماه رمضون و تابستون و روزه داری زیر کولر !!! بعدشم بیای  و بگی پس چرا امام زمان نمیاد ، ما که این همه داریم می سختیتم (سختی می کشیم) و جن و ملک در حصرت حرکت بسیار مومنانه ماهستن و دیگه کم کم باید جبرئیل نازل بشه و بگه دمت گرم فلانی !

 .  صبح که قربونش برم به جز راننده های تاکسی و نانوایی سر کوچه (جهت رفاه حال روزه خواران عزیز) فکر نمکنم کسی بیدار باشه ؛ آخه خوابمون عبادته دیگه ما هم که چون نمیخوایم فضیلت خواب ماه رمضون رو از دست بدیم ، از همون اول شروع میکنیم به عبادت .

بعد از اینکه بعلت فشارهای داخلی مجبور به ترک تشک و بالین ملطف میشیم (خداکنه گرفته باشین علتش رو ) تقریبا ساعت و روز حول و حواشیه ظهر رو نشون میدن.

 بعدش هم ماییم و دل ضعفه و تازه انقولت میاریم که "مردم عجب روزه خورایی شدنا . انگار نه انگار " .

هیچی دیگه مفید و سرجمع یه چن دقیقه ای بشه کار کردنمون .آخه یکی نیست بگه همین جوریش مملکتمون تو وقت اضافست با این ساعت کاری بسیار بالا (20 دقیقه در روز) و وقتی که ماه رمضون که میشه به نظرم میرسه به 20 ثانیه در روز . اما این دفعه منظورم حرکت و کار کردن نیست .

شاید این حدیث رو شنیده باشین که حضرت رحمت (پیامبر اکرم(ص)) فرمودن که  " از هیچ چیز به اندازه رفاه زدگی بر امتم بیشتر بیمناک نیستم". ماه رمضونی همه چیز رنگ و بویی دیگه ای میگیره  از تبریک گفتن ماه رمضون و التماس دعا گفتن خانم ...... که عکسای بی حچابش رو میذاره تو صفحه شخصیش گرفته تا اون بنده خدایی که بعلت ضعف بنیه جسمانی (با قدی در حدود درخت و وزنی بالغ بر گوساله).

 

(به هر حال یکی از این دو تیم میزبان بوده)  

  اما اینا بازم قشنگن (ازشون انتظار بیشتری نداریم آخه ) ولی امروزه از رفاه طلبی  و مستولی شدن روحیه تنبلی و دل خوش شدن به ظواهر اسلام. دیگه چندان تعجب نمی کنیم از دیدن ماشین شاسی بلند حاج آقاها . دیدن تسبیح عقیق و نگین دو سه کیلویی رو دست .

چقدر عادی شده گرفتن افطاری توی هتل ها و رستوران ها (قربة الی الله ) . عروسی های آن چنانی بچه مذهبیا (ظاهرا) توی هتل و مهریه های 1000 سکه ای .

اما این قشر مسلمون که از همون اوایل اسلام بودن و تا آخر هم هستن . اصلا اونا به ما چه ؟ من حرفم با تویه داداش من / خواهر محترمم تو دیگه چرا؟ بابا تویی که میدونی رهبرت تنهاست  و از بس که هیشکی رو نداره به من و تویی که هنوز جوهر مدرک فارغ التحصلیه دبستانمون خشک نشده ، میگه افسر اونم از نوع جنگ نرمش ، یا اینکه آقا تو حسرت یه پیرمرد باشه تا این جو فتنه آلود منافق پرور رو روشن کنه و بیاد و بگه " این عمار ؟؟؟؟ "

. واقعا ما چیکار کردیم ؟ اگه درس و دانشگاه بهونه مونه ، چن تا اختراع یا دستاورد علمی داشتیم ؟ اگه داریم  کار میکنیم ، واسه چن نفر نون دونی درست کردیم ؟ اصلا دست چن نفر رو گرفتیم بیاریم مسجد ؟ اصلا هنوز مومنیم نه ببخشید هنوز مسلمونیم  ؟

ادامه حرفام باشه تا بعد...   

۱۰ نظر
گمـ ـنام