روی سنگ قبرم بنویسید که او هم مثل رهبرش انقلابی بود...

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید» ثبت شده است

نشان دار شدیم ...

و سرانجام نشانمان (لوگو) طراحی شد . قبل از اینکه دوستان هنرمند و صاحب سخن در امر طراحی و گرفیک بر من مبتدی خرده گیرند باید عارض شوم که به شدت مشتاق شنیدن نظرات حضرات عالی شما عزیزتر از جانان هستم ، پس لطفا حقیر را از این امر دریغ مفرمایید .

برای مشاهده در اندازه ی بزرگتر اینجا کلیک نمایید .

و اما چرا این طرح ...

  • کلمه ی " نیشتر " به صورت متوازن قرار داده شده است .
  • در نگاه نخست نیشتر به گونه ای نوشته شده است که شبیه نام زیبای "یا حسین" و "یا علی" باشد ، توسل به ائمه اطهار جز جدایی ناپذیر ما شیعیان است .
  • پلاک نماد دفاع مقدس و شهید می باشد ، ما تمام آنچه که الآن داریم مدیون خون بابرکت آن عزیزان سفر کرده است، اما رسم ما گمنامی است. از سویی دیگر رنگ سرخ مخفی شده در پلاک نماد شهیدان گمنام است که به مانند سیره ی مادرشان (حضرت زهرا(س)) عمل کردند.
  • در راس نقاط که جای قطره ای خون است ، نشان دهنده ی حمایت تا آخرین قطرات خون برای حفظ جمهوری اسلامی ایران می باشد ، همانند سیره ی شهدای انقلاب و جنگ .
  • وجود ابر و مه برای نشان دادن آسمان و آسمانی شدن است.
  • چارچوب ... دریچه ی و راه آسمانی شدن و پرواز کردن به آسمان شهادت و رفتن راه آنهاست ، آنهایی که گرانبهاترین دارایی خود را در راه اسلام و تشیع به مانند مولای مظلومشان نثار کردند .
  • و ... 
۱۳ نظر
گمـ ـنام

خودِ بی خودی

برایم شده محال ، اینکه بتونم بدون هیچ حجابی به تو برسم . تویی که تمام ملائک منتظر قدومت هستن و تو هم مستانه به سویشان میروی ، از شادمانی صورت پیداست که چقدر خرسندی از خودت ، آخر خودت را خوب فروختی . خدا هم خوب خرید ، و من در این معامله ی تو و خدا تنها حکم آن یخ فروش را دارم که از شوق گرم تر شدن هوا ، نفروختم و وقتی که به خود آمدم دیدم هم تمام  شد و هم نفروختم .

آه که چقدر دوست داشتم من آن بودم ، آنی که تو را در آغوش گرفته ، به نظرم بوی سیب را خوب فهمیده است که چنان بوسه ای می زند بر صورتت 

یا حسین .... این خودِ بی خودی  را هم می خری ؟؟؟

۷ نظر
گمـ ـنام

از "از" تا "با"

شاید تا حالا این جمله ی شهید ابراهیم هادی رو چندین بار شنیده باشیم که میگه

"دارایی ات را اگــــر از دست دادی شهیــــــــد نمی شـــوی، با دست اگر دادی شهید خواهی شد."

اما یه سوال ، دارایی چیه ؟ 

چیزی جز تمام اون چیزی که بهش علاقه داری ؟... ، حالا میتونه مال و ثروت باشه یا اینکه جون و جسمت . مهم این نیستش که شما صندوق صدقه ی خونتون رو چن وقت یه بار خالی میکنین یا اینکه چقدر به فکر سایر مردم هستین ، مهم اینه که ببخشین ، تمام چیزی که دارین ببخشین ، حتی اگه تنها اناری دارین و فاطمه از شما درخواستش رو کرده به راحتی و بدون حتی تاملی در راه خدا بدین . 

خداوندا خودت کاری کن بیش از این شرمنده ی بزرگ مظلوم عالم نباشیم ...

۸ نظر
گمـ ـنام

صدامو می شنوی ...

هواپیما که رفت، چند نفر بی هوش ماندند و من که ترکش توی پایم خورده بود و حاج حسین، تنها. رفته بود یک تویوتا پیداکرده بود. آورده بود. 
می خواست ما را ببرد تویش. هی دست می انداخت زیر بدن بچه ها. سنگین بودند، می افتادند.
دستشان را می گرفت می کشید، باز هم نمی شد. خسته شد. 
رها کرد رفت روی زمین نشست. 
زل زد به ما که زخمی افتاه بودیم روی زمین، زیر آفتاب داغ. دو نفر موتور سوار رد می شدند. دوید طرفشان. 
گفت: " بابا ! من یه دست بیش تر ندارم. نمی تونم اینا رو جابه جا کنم. الان می میرن اینا. شما رو به خدا بیاین." 
پشت تویوتا یکی یکی سرهامان را بلند می کرد، دست می کشید روی سرمان. 
نگاه کن. صدامو می شنوی؟منم، حسین خرازی. 
گریه می کرد.

۲ نظر
گمـ ـنام

الگوی من آن زن برهنه است نه تو آقای شهید ...

به یاد دوران دبستان افتادم ، آنجا که مقدمه ی انشاهایمان می شد ، بهانه و نه مقدمه ، ولی این بار به راستی مقدمه ی انشایم بهانه است . بهانه ای که با دیدن این سخن مسئول محترم (به زودی آشنایتان میکنم) دوباره معنایش پر رنگ تر شد.


20 مرداد سال 93

 استاندارقم: کریستین امان‌پور در شجاعت و دانش الگوی خبرنگاران باشد

آدرس اینترنتی متن خبر (برگرفته از سایت مشرق نیوز.......حتما مطالعه گردد ........ برای مشاهده متن اصلی خبر اینجا کلیک نمایید .)

الگو ی مورد نظر استاندار....کریستین امان پور

الگو ی مورد نظر استاندار...اوریانا فالاچی

توضیح مختصر

شاید که نه ، حتما می شناسید این بانو که به قول جناب استاندار الگو خبرنگاران را آن هنگام که به مصاحبه می پرداخت با جنابان رئس حمهورمان . همان خانمی که از ایران و هویتش تنها زبان فارسی را یاد گرفته است و تنها بهره اش همین نام خانوادگیش است . حال این خانم با این وجنات که نیازی به توضیح مبسوط دگیر نیست را  باید الگویمان قرار داد ؟؟؟ به راستی چرا ؟

اصلا من شیعه مولا و شیفته بانو (حضرت مادر (س)) چه سنخیتی است با این شخص ... که حال باید بشود الگویمان ...

بگذریم از این افاضات جناب مسئول ....

ولی تنها یک جمله .... شهید صارمی ها و آوینی ها الگویی بهتر نبود برای خبرنگاران ما تا این زن ....

منتظر دریافت پاسخ شما هستیم ، جناب استاندار ....

 

الگو

ماهیت این لغت را درست نمی دانم که وابسته به کدامین فرهنگ است ، فرنگی باشد یا نباشد فعلا مهم نیست ....

مهم این است که دارد گم می شود یا به زور گمشان می کنند . 

ولی الگو های ما گم شدنی نیست ..... اظهر من الشمس که می گویند مگر چیزی غیر از همین شهدا هستند ....

۲۱ نظر
گمـ ـنام

با تو‌ام ای من...

این پست را بعد از اینکه این مطالب رو خوندین بخونین ....

دلم به دامانت یا رحیم ...

دلم از این تابوتها میخواهد !!


خدایا؛

صفحه‌ شناسنامه‌ام را این‌گونه می‌خواهم.

آرزویش برای من گنهکار که عیب نیست...
هست؟


راه آسمان که بسته نیست...
هست؟

با تو‌ام ای من...

راه آسمانت را پیدا کن.
شاید؛

جایی همین نزدیکی...

اصلا ، ای من آلوده تو را چه به حسینی شدن .... 

بازهم ، همانند هزاران تکرار گذشته .... برای حسینی شده باید از تو گذشت ای من ...


الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی امر ظهور مولانا المهدی(عج) و توفیق الشفاعة الزهرا (س) فی یوم الحساب

 

۵ نظر
گمـ ـنام

دلم از این تابوتها میخواهد !!

خدایا!

شرمنده که گنده تر از دهانم حرف می زنم 
اما ... 
من ... 
دلم شهادت می خواهد ...
مُردن را که همه بلدند 
من دلم از این تابوت ها می خواهد 
از همین ها که بوی عشق می دهد 
من دلم گنده تر از اعمالم از تو می خواهد ... 
کاش طوری زندگی کنم که لایق باشم
اما با این اعمال...
بعید می دانم ...
اما می دانم ...
تو بزرگی ... 
ایمان دارم ...


الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی امر ظهور مولانا المهدی(عج) و توفیق الشفاعة الزهرا (س) فی یوم الحساب




۴ نظر
گمـ ـنام

بی سر و سامان توام یا حسین ...

بی سروسامان توام یا حسین

روز تاسوعا، منطقه شرهانی؛ پنج شهید گمنام.
یکی بی سر بود ، دیدن نامش بیشتر شبیه معجزه بود!!!
نوشته پارچه ای در جیبش که با دیدنش اشک امانمان را برید :
بی سر و سامان توام یا حسین“

۶ نظر
گمـ ـنام

یه هدیه کوچولو به جبهه ...

می گفت می خواهم یه هدیه بفرستم جبهه ، به خاطر کوچکیش که ردش نمی کنید؟
همه همدیگر را نگاه کردند
و گفتند:نه قبول میکنیم .
حالا هدیه ات چی هست؟
به نوجوان سیزده چهارده ساله ای اشاره کرد و گفت: پسرم!

۳ نظر
گمـ ـنام

آنان که ماندن مجنون نبودن ...

مختار: تو چرا از قافله عشق جا ماندی؟
کیان: راه گم کردم ابو اسحاق
مختار: راه‌بلدی چون تو که راه را گم کند، نا بلدان را چه گناه‌؟
کیان: راه را بسته بودند از بیراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نیافتم،
وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود.
مختار: شرط عشق جنون است ما که ماندیم‌، مجنون نبودیم...


اما رهبرم ، میدانم که در حسرت یاران گذشته ات هستی ، که هر وقت دلت می گیرد ، به آنها سری میزنی ، قدمی در میان قبورشان میزنی و همیشه به دنبال رنگ و بویی از آنها هستی. 

اما رهبرم هر چند که شاید شعری بیش نباشد ولی از اعماق جانمان میگوییم که " از تو به یک اشارت ، از ما به سر دویدن ...."

۶ نظر
گمـ ـنام