مقام رهبری :
صنعت هستهای ما، انفجار ظرفیّتهای درونی و استعدادهای درونی بچّههای ما بود.
حالا فلان کشور عقبافتاده، میگوید:
" اگر ایران غنیسازی داشته باشد من هم میخواهم غنیسازی داشته باشم؛"
خیلی خب برو تو هم غنیسازی کن؛ بلدی برو بکن.
مقام رهبری :
صنعت هستهای ما، انفجار ظرفیّتهای درونی و استعدادهای درونی بچّههای ما بود.
حالا فلان کشور عقبافتاده، میگوید:
" اگر ایران غنیسازی داشته باشد من هم میخواهم غنیسازی داشته باشم؛"
خیلی خب برو تو هم غنیسازی کن؛ بلدی برو بکن.
نمی دانم چرا اینقدر دیر ...
ولی آمدیم
با انگیزه ای بیش از پیش و شاید هم توکلی بیش از پیش ...
به توکل نام اعظمت
یا علی
اولا سلام
دوما به خاطر این مدت عزلت نشینی و عدم حضور و به نوعی بی توفیقی از حضور در این جبهه به چند سوال مهم برخورد کردم که برای جواب دادنش باید مدتی دور می شدم .
اما مهم ترین این سوالات این بود که کدامین کار مهم تر هستش.....
به زودی که به جوابی قانع کننده رسیدم با نیرویی مضاعف و توکلی قویتر برمیگردم ... ان شاءالله
یا زهرا
پانوشت :
1 - آیا این گونه که بودیم ، بمانیم ؟
2 - تولید محتوا و تغذیه خوراک نشریات فرهنگی علی الخصوص دانشجویی را مد نظر قرار دهیم ؟
3 - ترویج محتوای عام (کلیپ , عکس و سایر رسانه ها) را ملاک قرار دهیم ؟
4 - هنوز باید فکر کرد تا موضوعی بهتر تدبیر شود ؟
5 - ..... (نظر شما چیست ؟)
لطفا در انتخاب گرینه کمکمان کنید ....
یا علی
به بهانه ی معکوس گرفتن عکس امام عزیزمان در روز دانشجو سال 93 در دانشکده فنی تهران ....
لطفا یکی به دادمان برسد ....
دیگر عقل و منطق و بحث و مباحثه دیگر جوابگویمان نیست . ، اصلا جنس عقلشان فرق میکند . از هر دری که وارد بشویم برای مباحثه و مصاحبه ، آنها قبولشان نمیشود . اصلا بارها به خودمان شکمان گشته ، که آیا ما به یک زبان صحبت می کنیم یا اینکه آنها پارسی نماهایی بیش نیستند که در این کشور ، به زور تزویر و نفاق خود را جا زده اند و سهم خواه انقلاب و نظام شده اند .
جالب است ولی ،
گـــآهی که چادرت خاکی می شود از طعنه های مردم شهــــــــر .... یاد چفیه هایی باش که برای چـــــــــــــآدری ماندنت ، خونی شدند ...
ألسلام علی الرأس المرفوع
درجاده بصره - خرمشهر وقتی که شهید علی اکبر دهقان به شهادت رسید،
ایشون همین طورکه می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت وسرش جدا شد...
در همان حال که تنش داشت می دوید سرش روی زمین می غلتید...
سر این شهید حدود پنج دقیقه فریاد "یاحسین، یاحسین" سر می داد...
همه داشتند گریه می کردند...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش روبرداشتند، نوشته بود:
• خدایا من شنیده ام که امام حسین (ع ) با لب تشنه شهید شده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم...
• خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع ) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه...
• خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع ) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم که بتونم با اون انس بگیرم و بتونم بعد مرگم قرآن بخونم، ولی به امام حسین (ع ) خیلی عشق دارم... دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام مشغول به ذکر یاحسین یاحسین باشه...
.
.
.
این گونه بودند یاران خمینی ..... .
و چگونه ایم ما ....؟؟؟ ....
┘◄ نقل از کتاب روایت مقدس، ص ۳۰۰