چه نیازی است به تشریح .... تنها می بایست گفت :شرمنده ایم مولا...یاابن الزهرا(س)
چه نیازی است به تشریح .... تنها می بایست گفت :شرمنده ایم مولا...یاابن الزهرا(س)
برای شادی روح شهدا دیگر صلوات نفرستید ، قدری عمل1 کنید ... یا اصلا عمل 2 نکنید ....
1: کار فرهنگی .....
2:کار ضد فرهنگی ...
دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم
که در حضور خدا رو سپید تر بشوم
بریده های من آن سوی عشق گم شده اند
خدا کند که از این هم شهید تر بشوم
که ذره های مرا باد با خودش ببرد
خدا که خواست ز دنیا بعیدتر بشوم
که زیر بارش سرب و اسید، تر بشوم
خودش به فکر من و تکههای من است
دعا کنید از این هم شهید تر بشوم
قربون کبوترای حرمت ، امام رضا ...
تشنه نوشیدن آب سقاخانه ات شدم آقا ...
همت ... همت... مجنون...
حاجی صدای منو میشنوی ؟!!
همت ... همت... مجنون...
مجنون جان به گوشم..... تصویرتون رو هم دارم .... جانم مجنون ...
حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر
محاصره تنگ تر شده ... حجای اینجا پر از خرچنگ شده همت... بچه ها دارن کم میارن حاجی ...
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند .... دیگه صبح و شبی نداره حمله کردنشون ... همت داریم دور میشیم .....همت منور ها رو بزن حاجی ..
همت دارن، مدام شیمیایی می زنن ... دیگه دورترین روستا ها رو هم حاجی زدن ... حاجی ... حاجی....
حاجی هرچی میگیم دیگه انگار نه انگار .... هیشکی دیگه ماسک نمیزنه ....
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا شیمیایی نشین ...
ولی کو اخوی گوش شنوا...
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه و آبجیامون وضعیتشون داغون ...
کمک می خوایم حاجی .......
به بچه های اونجا بگو کمک برسونند
داری صدا رو.......
همت همت مجنون......
حاجی دیگه زاغه مهمات هامون رو دارن میزنن ... دیگه حرم امام رضا هم که میریم بوی غربت میاد ... حاجی .... اگه تورو به حق چادر خاکی مادر .... بفرست .... ما بی شما از بین میریم ....
همت ..همت .... همت....
ر
آن دم که بنویسم "کانال " ؛ هرکس به جوری می خواند این کلمه را
یکی از تلویزیون میگوید و فیلم ها وخلاصه در ذهنش کانال می شود شبکه ، باز خدا رو شکر که شبکه هایش باشد ایرانی .
تابستان است و گروهی هم کانال را کلا در کولر محدود میدانند . اصلا مگر کولر بی کانال معنایی دارد ، مگر ؟!!
از سوئز وکانالش هم گروهی غافل نیستند ، یاد مصر و عربستان و دریای سرخ ، آخر ارتباط شرق و غرب است این کانال ... کانال میشود راه رسیدن به غرب در ذهنشان .
اما .... الان که تابستان است و فصل عطش ، معنایش برای همه این نیست .
برایشان کانال می شود "حنظله " میشود "کمیل" .... می شود دود و درد .
اصلا اینها ،منظورم کانال رفته ها رو میگویم ؛ لغات در ذهنشان جور دیگری معنا گرفته به خودش .
خدا کند که یادم نرود که کمیل کجاست ... اصلا کانال می شود کمیل ...
اما من کجا و ابراهیم کجا ....
اصلا کانال می شود راه آسمانی شدن از زمین .
پایتان گر طرف کرب و بلا باز شود...
هرچند که عید است اما ... کل یوم عاشورا
آمده ام ای شاه ، پناهم بده ...
به یک هفته نمی رسد از آخرین دست بوسیم آقا
ولی این دل شیدا ، برای شنیدن بوی بهشت از حرمتان تنگ است ، تنگ...
و چه زود این دلمان برایتان تنگ می شود
در یک مصاحبه مطبوعاتی /شهید لاجوردی/ چند ساعت توانست
به تمام سؤالات خبرنگاران داخلی و خارجی پاسخ دهد.
بعد از مصاحبه دیدیم که ایشان خسته بودند و رفتند؛
دوستان دنبال ایشان گشتند که یکی از افراد گفت:
▬▐آقای لاجوردی در طبقه بالا زمین را تِی میکشند و تمیز میکنند▌▬
به ایشان گفتیم: مگر شما خسته نبودید؟
گفتند: چرا
گفتیم: مصاحبه چطور بود؟
گفتند: عالی بود،
و من بعد از آن احساس کردم باید بیایم و یک خودسازی داشته باشم،
من اینجا زمین را تِی نمیکشم 【آن غرور و منیت نفسانیام را تِی میکشم.】
و حال ماییم که از شهدت تنها اسمش را دانسته ایم .... به راستی که آنان هفت شهر عشق را پیمودند و ما اندر خم یک کوچه ایم ....
ته صف بودم. به من آب نرسید.
بغل دستیام لیوان آب را داد دستم.
گفت: من زیاد تشنه نیستم. نصفش را تو بخور
فرداش شوخی شوخی به بچهها گفتم از فلانی یاد بگیرید؛...
دیروز نصف لیوانش را به من داد.
یکی گفت: لیوانها همهاش نصفه بود. . . .