تیر ماه سنه 1393 ===> امروز بنا به دلایلی نه چندان معلوم تصمیم به تغییر اسم گرفتیم البت از نوع مستعارش . دیگر رند مدعی نیستم ....
دیدم فی المجلس ناممان شود گمنام تا که شاید روزی وجود گم نام نشود (با دقت بخوانید گمِ نام)
14 تیر ماه سنه 1393 ===> دارم از این قالب خسته می شوم . متاسفانه شیطان هم در این ماه نیست که به سرم بزند تا عوضش کنم .
25 تیر ماه سنه 1393 ===> خدایا ، میدونم که خیلی دارم زیاده خواهی میکنم ولی ، آبروم رو امشب پیش عزیز زهرا نره ، همین که پیش تو سرافکندم بسمه . میشه یه جوری خودت درستش کنی خدا ....
26 تیر ماه سنه 1393 ===> شرمسارم ... یکی از دوستان گفت که خیلی غلط املایی دارم و بی دقتی در نوشته هایم بیداد میکند ... ای کاش میتوانستم که بگویم که دیگر جبران نمی شود هر چند من که واگویه های دلم را تحریر میکنم چگونه میتوانم وییرایشش کنم ... دلتست دیگر حرف آدمیزاد و عاقلانه به کتش نمی رود ...
31 تیر ماه سنه 1393 ===> همیشه عادتمان داده اند که بخواهیم ..... در عاشورا اشک بر فاطمه را گدایی کنیم و در شب قدر اشک بر حسین ...
27 مرداد ماه سنه 1393 ===> شاید توفیقش رفته بود ، به کدامین گناه ، نمی دانم به هر حال دارد نزدیک می شود دوباره میهمانی که میزبانش تو باشی یا مادر..... و باز شهادت پدری و میزبانی مادر ..... یا امام صادق (ع)
30 مرداد ماه سنه 1393 ===> و بالاخره نشانی برای سایت طراحی شد.

در اینجا توضیح دادیم ...
1شهریور ماه سنه 1393 ===> چرا نیست ؛ حوصله ی واگویه کردن هایمان ای خدا , با نت نه با تو . با تو که حالا حالا ها بی حوصله ایم . ما را چه به نماز و نیایشت ای خدا
5شهریور ماه سنه 1393 ===> خدایا به دادمان برس، چرا که چالشمان شده سطل آب و یخ نه غیبت دلیل خلق کردنمان.....
من همه را به چالش سطل اشک دعوت میکنم برای ظهور مهدی (عج)
8شهریور ماه سنه 1393 ===> 8 روز مانده تا میلاد امام هشتم .....یعنی می شود در این 8 روز، زنگار این دل را پاک کرد ..... خدایا به داد دلمان برس
13شهریور ماه سنه 1393 ===> موضوع بندی نیشتر ، تغییر کرد . یادم باشد که هدف از تاسیس این "جا" چه بود ، ما که "جا"یمان در نهایت یه قبر است ...
13شهریور ماه سنه 1393 ===>خدا کند بشود ....
14شهریور ماه سنه 1393 ===> ای کاش مشهد بودم ....
19شهریور ماه سنه 1393 ===>بحمدالله نصفی از دینمان کامل شد ... ماندنصف دیگرش حسین ...
.
.
.
5مهر ماه سنه 1393 ===>آغاز سیر جدید اندر احوالات..... دوستان ازدواج کنید... همین
و مدت ها به همین منوال گذشت...
...
1 آذر ماه سنه 1393 ===> و هر چه بیشتر از زندگی مشترک میگذرد ، یاد شهدایی که فرزند ندیده یشان را به خداوند نادیدنی سپرده بودند ، دیدنی تر میشود در دیدگان نا بینایمان.
الهم الرزقنا توفیق الطاعة
5 آذر ماه سنه 1393 ===> امروز شاید میلاد کوچکترین امام کربلا باشد ولی نمیدانم چرا وقتی که نام "باقر " که می شنوم یاد شهادت مادرش (بقیع) و جسارت عمه اش (کربلا) و اسارت عمه اش (شام) می افتم ....
به راستی که باقر شکافنده علوم است ....
7 آذر ماه سنه 1393 ===> جالب بود . سید احمد گفت " همان پدر شهید علم الهدی " جناب رقیه خاتون در یک سالگی از مادر هم یتیم شده بود .
نمیدانم چه سری در این بی مادر شدن ها و شبه مادر شدن ها ....
15 آذر ماه سنه 1393 ===> دارند همه به پابوس تو می آییند و طبق معمول من بی سر و پا جامانده ام ...... کربلای اربعین ارباب حسین...
و بعد از خیلی زمان ....
22 فروردین ماه سنه 1394 ===> و دوباره عزممان جزم شد تا که باشد حرکتی نو .... ار خدا بخواهد .... و به راستی آیا می خواهد ؟
29 فروردین ماه سنه 1394 ===> و چه زیباست لبیک گفتن ندای "این رجبیون ؟!!" ....خداوندا لبیک گفتن این ندار را بهمان بیاموز ....