بی سروسامان توام یا حسین
روز تاسوعا، منطقه شرهانی؛ پنج شهید گمنام.
یکی بی سر بود ، دیدن نامش بیشتر شبیه معجزه بود!!!
نوشته پارچه ای در جیبش که با دیدنش اشک امانمان را برید :
بی سر و سامان توام یا حسین“
بی سروسامان توام یا حسین
روز تاسوعا، منطقه شرهانی؛ پنج شهید گمنام.
یکی بی سر بود ، دیدن نامش بیشتر شبیه معجزه بود!!!
نوشته پارچه ای در جیبش که با دیدنش اشک امانمان را برید :
بی سر و سامان توام یا حسین“
می گفت می خواهم یه هدیه بفرستم جبهه ، به خاطر کوچکیش که ردش نمی کنید؟
همه همدیگر را نگاه کردند
و گفتند:نه قبول میکنیم .
حالا هدیه ات چی هست؟
به نوجوان سیزده چهارده ساله ای اشاره کرد و گفت: پسرم!
حتی "کفش" هم اگر تنگ باشد
زخــم می کند
وای به وقتی که
"دل" تنگــ باشد...
و باز شهدا فهمیدند که ما دنیا پرستان ، گم کرده ایم راه مولایمان حسین را ، گفتند که بیایم تا که باشیم نشانی از ره منزل دوست ...
کاش نصیب شود نعمت معیتتان ای عزیزان آسمانی
راستی از مادرمان چه خبر ؟
هنوز پهلویشان درد می کند ؟
هنوز ...
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
راستی شهدا فعلا نیاید ، آخر داریم جام جهانی را با لباس های منشوری نگاه میکنیم ...
فعلا نیاید ، آخر داریم آزادی هرچند یواشکی ، تجربه میکنیم
فعلا نیاید چون ...
شهدا در راهند ...
خرداد ماه 93
داشتـــــــم تــــــــو جـــبهه مصـاحبه می گرفتم
کنارم وایستاده بود که یهوُ خــُمپاره اومد ُ " بــــومـــــممممب " . . .
نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده ُ افتاده زمین .
دوربین ُ برداشتم رفتم سراغش .
بهش گفتم : تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ...
وقــتی داشت اشهد ُ شهادتین ُ زیر لبش زمزمه می کرد
گفت :
من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم.
اونم اینه که وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستش ُ نکنید!
بهــش گفتم :بابا این چه جمله ایه !؟
قراره از تلویزیون پخش بشه ها... یه جمله بهتر بگو برادر ...
با همون لهجه ی قشنگش گفت :
اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من " رب ِ گوجه " افتاده !!!
فکر کردین که عید میشه و ما یادی از جبهه و خنده های حلالش نمی کنیم ؟!! .
اگه خدا بخواد از این به بعد موج خنده های حلالمون رو گسترده تر میکنیم تا هم شما دوستان معزز چیزی به مراتب بهتر از جک رو بلد باشین و وقتایی که داره بحث گعدهای دوستانتون به سمت غیبت میره با گفتنش جو رو برگردونید و هم وجهه ای دیگه ای از دانشگاه آدم سازی رو نمایش بدین .
با اینکه جانباز جبگ بودم نتونستم پسرم رو خوب تربیت کنم
کم کم نمازش رو هم ترک کرده بود!
هر وقت بهش میگفتم:چرا اینجوری میکنی ؟
میگفت: شما نسلت با من فرق میکنه ما رو درک نمیکنی!!
گفتم:حداقل به احترام من جانباز برا حفظ آبروی پدرت این کارا رو نکن!!
توجه ای نمیکرد!!
هر کاری کردم نشد
عصبانی رقتم سر قبر شهید زین الدین شروع کردم گریه کردن
بهش گفتم:
ببین آقا مهدی تو فرمانده ی من بودی من به فرمان تو اومدم جبهه همون موقعی که میتونستم پیش پسرم باشم، همون موقعی که متونستم تربیتش کنم تا اینجوری نشه
ببین آقا مهدی اگه درستش کردی که بازم نوکرتم اگه نه که میرم همه جا جار میزنم که همه ی این چیزایی که میگید بی خود بوده!!
اون شب دیدم نصف شب چراغ اتاق پسرم روشن شد
رفتم پشت در دیدم صدایی نمیاد
برگشتم
شب دوم هم همینطور
شب سوم طاقت نیاورد رفتم تو دیدم داره نماز شب میخونه
تموم که شد گفتم پسرم چی شده که؟!!
گفت:
بابا هیچی نپرس فقط بدون کار خودت رو کردی!!
این شبا شهید زین الدین من و برا نماز شب بیدار میکنه!!
من پشت شهید زین الدین نماز میخونم!!
حالا هی باز بگین شهدا زنده نیستن .....
داشتم توی فضای محترم مجازی ، می چرخیدم که نظرم این عکس رو جلب کرد ؛ با خودم دیدم واقعا کی گفته که ساپورت و ساپورتیون تهاجم فرهنگیه و از اقدامت دول معظم غربی علیه نظام مقدس اسلامیه ؟
بابا این عکس رو اگه یه نگاه بندازیم کاملا مشخصه که برادرهامون هم از ساپورت استفاده میکردن.اصلا مورد داشتیم طرف (پسره) ساپورت پوشیده بودش و شهید شد. اونم نه یه نفر نه دو نفر.... همین یه عکس که ازشون 11 نفری آسمونی شدن .
از ۱۳ نفری که در این عکــس دیده می شــوند، ۱۱ نفر به شــهادت رســیده اند.
شهدای حاضر در عکس به ترتیب شماره عبارتند از:
۱- شهید محمد ایزدی
۲-شهید جمال عسگری
۳-شهید منوچهر بلباسی
۴-شهید حسن فدایی
۵-شهید مهدی رحیمی
۶-شهید رمضانعلی حبیب پور
۷-شهید قربانعلی یزدانخواه
۸-شهید عباس میرزاپور
۹-شهید حجت الاسلام مهدی عبدالله پور
۱۰-شهید رضا حق پرست
۱۱-شهید حسینعلی فخاری
خدایا مارا چه شده که اینقدر تغییر کرده ارزشهایمان .....
خدایا مرا پاک بپذیر...
نگاه ها همه بر روی پرده سینما بود.
اکران فیلم شروع شد،
شروع فیلم سقف یک اتاق
دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق
, سه, چهار, پنج, ...,هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق!
صدای همه در آمد.
اغلب حاضران سینما را ترک کردند,
ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
و به جانباز قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید.
زیرنویس:
این تنها ۸ دقیقه از زندگی این جانباز بود و شما طاقت نداشتید...
در زمان غیبت به کسی منتظر گفته می شود که منتظر شهادت باشد!
«سردار شهید مهدی زین الدین»